يد، بلكه از (اكرام ) سخن مى گويد، چرا كه در مورد يتيم تنها مساءله گرسنگى مطرح نيست ، بلكه از آن مهم تـر جـبـران كمبودهاى عاطفى او است ، يتيم نبايد احساس كند كه چون پدرش را از دست داده خـوار و ذليل و بى مقدار شده ، بايد آنچنان مورد اكرام قرار گيرد كه جاى خالى پدر را احـسـاس نـكـنـد، و لذا در روايات اسلامى به مساءله محبت و نوازش يتيمان اهميت خاصى داده شده است : در حديثى از امام صادق (عليه السلام ) مى خوانيم ما من عبد يسمح يده على راءس يتيم رحمة له الا اعـطـاه الله بـكـل شـعرة نورا يوم القيامة : (هيچ بندهاى دست مرحمت بر سر يتيمى نمى كشد مگر اينكه خداوند به تعداد موهائى كه از زير دست او مى گذرد نورى در قيامت به او مى بخشد). در آيه 9 سوره (ضحى ) نيز آمده است : فاما اليتيم فلا تقهر: (اما يتيم را مورد قهر و تحقير قرار مده ). و اين درست در مقابل چيزى است كه در جوامع دور از ايمان و اخلاق همچون جامعه عصر جاهليت ديـروز و امـروز رواج داشـتـه و دارد، كـه نـه تـنـهـا بـه انـواع حـيـله هـا بـراى تـمـلك اموال يتيمان متوسل مى شوند بلكه خود او را در جامعه چنان تنها مى گذارند كه درد يتيمى و فقدان پدر را به تلخ ‌ترين صورتى احساس مى كند. از آنـچـه گـفـتـيـم روشـن مـى شـود كـه اكـرام يـتـيـمـان مـنـحـصـر بـه حـفـظ اموال آنها نيست ، آنچنانكه بعضى از مفسران پنداشته اند، بلكه معنى وسيع و گسترده اى دارد كه هم آن ، و هم امور ديگر را شامل مى شود. جمله (تحاضون ) از ماده (حض ) به معنى تحريص و ترغيب است ، اشاره به اينكه تـنـها اطعام مسكين كافى نيست ، بلكه مردم بايد يكديگر را بر اين كار خير تشويق كنند، تا اين سنت در فضاى جامعه گسترش يابد. عـجـب ايـنـكـه در آيـه 34 سـوره (حـاقـه ) ايـن موضوع را همرديف عدم ايمان به خداوند بزرگ ذكر كرده مى فرمايد: انه كان لا يؤ من بالله العظيم و لا يحض على طعام المسكين : (او بـه خـداونـد بـزرگ ايـمـان نـمى آورد و ديگران را به اطعام مستمندان تشويق نمى كند). سپس به سومين كار زشت آنها اشاره كرده و آنها را مورد نكوهش قرار مى دهد، و مى افزايد: شـمـا مـيراث را (از طريق حلال و حرام ) جمع كرده و مى خوريد) (و تاكلون التراث اكلا لما). بـدون شـك خـوردن امـوالى كـه از طريق ميراث مشروع به انسان رسيده كار مذمومى نيست ، بنابر اين نكوهش اين كار در آيه فوق ممكن است اشاره به يكى از امور زير باشد: نـخـسـت ايـنـكـه مـنـظـور جـمـع مـيـان حـق خـود و ديـگـران اسـت ، زيـرا كـلمـه (لم ) در اصـل بـه مـعـنـى (جـمـع ) اسـت ، و بـعـضـى از مـفـسـران مانند (زمخشرى ) در كشاف مـخـصـوصـا آن را بـه جمع ميان (حلال ) و (حرام ) تفسير كرده است ، به خصوص ‍ ايـنـكه عادت عرب جاهلى اين بود كه زنان و كودكان را از ارث محروم مى كردند، و حق آنها را بـراى خـود بـرمـى داشتند، و معتقد بودند ارث را بايد كسانى ببرند كه جنگجو هستند (زيـرا بـسـيـارى از امـوالشـان از طـريـق غـارت به دست مى آمد، تنها كسانى را سهيم مى دانستند كه قدرت بر غارتگرى داشته باشند!). ديـگـر ايـنـكه وقتى ارثى به شما مى رسد به بستگان فقير و محرومان جامعه هيچ انفاق نـمـى كـنيد، جايى كه با اموال ارث كه بدون زحمت به دست مى آيد چنين مى كنيد، مسلما در مورد درآمد دسترنج خود بخيل تر و سخت گيرتر خواهيد بود و اين عيب بزرگى است . سـوم ايـنكه منظور خوردن ارث يتيمان و حقوق صغيران است زيرا بسيار ديده شده است كه افـراد بـى ايـمـان ، يـا بـى بـنـدوبـار هـنـگـامـى كـه دسـتـشـان بـه امـوال ارث مـى رسـد به هيچوجه ملاحظه يتيم و صغير را نمى كنند، و از اينكه آنها قدرت بـر دفـاع از حـقـوق خويش ‍ ندارند حداكثر سوء استفاده را مى كنند، و اين از زشت ترين و شرم آورترين گناهان است . جمع ميان هر سه تفسير نيز امكان پذير است . بـعـد بـه چـهـارمـيـن عـمـل نـكـوهـيـده آنـهـا پـرداخـته مى افزايد: (و شما بسيار ثروت و اموال را دوست مى داريد) (و تحبون المال حبا جما). شـمـا افـرادى دنـيـاپـرسـت ، ثـروت ـانـدوز، عـاشـق و دلبـاخـتـه مـال و مـتـاع دنـيـا هـسـتـيـد، و مـسـلمـا كـسـى كـه چـنـيـن عـلاقـه فـوق العـاده اى بـه مـال و ثـروت دارد بـه هـنـگـام جـمـع آورى آن مـلاحـظـه مـشـروع و نـامـشـروع و حلال و حرام را نمى كند، و نيز چنين شخصى حقوق الهى آن را اصلا نمى پردازد، و يا كم مى گذارد، و نيز چنين كسى كه حب مال تمام قلبش را فرا گرفته جايى براى ياد خدا در دل او نيست . و به اين ترتيب بعد از ذكر آزمايش انسانها به وسيله نعمت و بلا آنها را متوجه به چهار آزمـايـش مـهـم كـه ايـن گروه مجرم در همه آنها ناكام و مردود شده بودند مى كند: آزمايش در مورد يتيمان . اطعام مستمندان . آزمايش جمع آورى سهام ارث از طريق مشروع و نامشروع . و بالاخره آزمايش جمع اموال بدون هيچ قيد و شرط. و عجب اينكه تمام اين آزمونها جنبه مالى دارد، و در واقع اگر كسى از عهده آزمايشهاى م