َقْنَا الاِْنسَانَ مِنَّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْنَاهَا مِنْهُ إِنَّهُ لَیَئُوسٌ کَفُورٌ * وَلَئِنْ أَذَقْنَاهُ نَعْمَاءَ بَعْدَ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ لَیَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّیِّئَاتُ عَنِّى إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ); و اگر از جانب خویش، رحمتى به انسان بچشانیم سپس آن را از او بگیریم، بسیار نومید و ناسپاس خواهد بود. و اگر بعد از ناراحتى و زیانى که به او رسیده، نعمت هایى به او بچشانیم به یقین مى گوید: بدى ها از من برطرف شده; (و دیگر باز نخواهد گشت) و غرق شادى و غفلت و فخرفروشى مى شود».(18)
آیات دیگرى در قرآن مجید نیز همین معنا را درباره افراد کم ظرفیت و ضعیف الایمان بیان کرده است; اما مؤمنان پرظرفیت اگر تمام دنیا را به آنها بدهند مغرور و طغیان گر نمى شوند و اگر بر خاک سیاه بنشینند نه از رحمت خدا مأیوس مى گردند و نه سستى در وجودشان راه مى یابد.
15. «(و از کسانى مباش که) به هنگام عمل کوتاهى مى کند و به هنگام درخواست و سؤال اصرار مى ورزد»; (یقَصِّرُ إِذَا عَمِلَ وَیبَالِغُ إِذَا سَأَلَ).
اشاره به افراد سست و تنبلى است که مرد میدان عمل نیستند و همیشه دستشان به سوى این و آن دراز است گویى از زندگانى مستقل بیزارند و به زندگى وابسته دلخوش، در حالى که تعلیمات اسلام به ما مى گوید تا مى توانى روى پاى خود بایست و تا توان دارى چیزى از دیگرى درخواست نکن که اولى باعث عزت و دومى سبب ذلت است.
در حدیث کوتاه و پرمعنایى از امام باقر(علیه السلام) خطاب به یکى از اصحاب خاصّش مى خوانیم: «اگر در خواست کننده مى دانست در سؤال و درخواست چه (ذلت و حقارتى) وجود دارد هیچ کس از دیگرى تقاضایى نمى کرد و اگر کسى که دستِ دهنده دارد مى دانست در بخشش چه (افتخار و فضیلتى) وجود دارد احدى تقاضاى دیگرى را رد نمى کرد»; (لَوْ یَعْلَمُ السَّائِلُ مَا فِی الْمَسْأَلَةِ مَا سَأَلَ أَحَدٌ أَحَداً وَلَوْ یَعْلَمُ الْمُعْطِی مَا فِی الْعَطِیَّةِ مَا رَدَّ أَحَدٌ أَحَداً).(19)
در حدیث دیگرى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم که مى گوید: رسول خدا(صلى الله علیه وآله) فرمود: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَتَعَالَى أَحَبَّ شَیْئاً لِنَفْسِهِ وَأَبْغَضَهُ لِخَلْقِهِ أَبْغَضَ لِخَلْقِهِ الْمَسْأَلَةَ وَأَحَبَّ لِنَفْسِهِ أَنْ یُسْأَلَ; خداوند متعال چیزى را براى خود دوست مى دارد و براى بندگانش مبغوض مى شمارد; براى بندگان سؤال و درخواست (از یکدیگر) را مبغوض شمرده و براى خودش سؤال کردن بندگان را محبوب مى داند».(20)
همچنین از امام صادق(علیه السلام) در حدیث پرمعناى دیگرى مى خوانیم که گروهى از طائفه انصار نزد رسول خدا(صلى الله علیه وآله) آمدند و سلام کردند و حضرت به آنها پاسخ گفت. عرض کردند: اى رسول خدا! ما حاجتى از شما مى خواهیم. پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: بگویید. عرض کردند: حاجت ما بسیار بزرگ است فرمود: بگویید چیست؟ عرض کردند: بهشت را براى ما نزد پروردگارت تضمین کن. پیامبر(صلى الله علیه وآله) سر به زیر افکند و با چوب دستى که در دست داشت بر زمین زد سپس سر را بلند کرد و فرمود: «أَفْعَلُ ذَلِکَ بِکُمْ عَلَى أَنْ لاَ تَسْأَلُوا أَحَداً شَیْئاً; من این کار را براى شما انجام مى دهم به شرط این که درخواستى از هیچ کس (در زندگى خود) نکنید».
امام(علیه السلام) فرمود: از آن به بعد آنها حتى هنگامى که به مسافرت مى رفتند اگر تازیانه آنها به زمین مى افتاد به شخص پیاده اى نمى گفتند تازیانه را به من بده; خودشان پیاده مى شدند و تازیانه را بر مى داشتند و اگر بر سر سفره نشسته بودند کسى از حاضران به ظرف آب نزدیک تر بود آن که دور نشسته بود نمى گفت از آن آب به من بده; خودش بر مى خاست و از آن آب مى نوشید (البته منظور این است انسان کارى را که خود مى تواند انجام دهد از دیگران نخواهد و سربار دیگران نباشد).(21)
16. «(و از کسانى مباش که) هرگاه شهوتى براى وى حاصل شود گناه را جلو مى اندازد و توبه را به تأخیر و اگر محنت و شدتى به او برسد (بر اثر نداشتن صبر و شکیبایى) از دستورات دین به کلى دور مى شود»; (إِنْ عَرَضَتْ لَهُ شَهْوَةٌ أَسْلَفَ الْمَعْصِیةَ، وَسَوَّفَ التَّوْبَةَ، وَإِنْ عَرَتْهُ مِحْنَةٌ انْفَرَجَ عَنْ شَرَائِطِ الْمِلَّةِ).
این صفت نیز از اوصاف افراد ضعیف و ناتوان و کم ظرفیت است تا عوامل شهوت در برابر آنها نمایان مى شود به سرعت به سوى آن مى روند و کام دل از آن بر مى گیرند; ولى نوبت به توبه که مى رسد امروز و فردا مى کنند و به هنگامى که مشکلى در زندگى آنها رخ دهد با خداى خود قهر مى کنند و دستوراتش را به فراموشى مى سپارند و حتى گاه زبان به سخنان کفرآمیز مى گشایند. آنها کسانى هستند که با کمترین تغییرى در زندگى، زبان به شکوه مى گشایند و به زمین و آسمان بد مى گویند.
قرآن مجید درباره این گونه اشخاص میگوید: «إِنَّ الاِْنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً * إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً * وَإِذا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعاً);