أَنْتُمْ لَهُ مُنْکِرُونَ«50» و این(قرآن)،مبارک ذکری است که ما آن را(برای شما)نازل کردیم،آیا شما آن را انکار می کنید؟! نکته ها: *در مبارک بودن قرآن همین بس که توانسته است در مدّت کوتاهی،انسان های بسیاری را از شرک به توحید،از تفرقه به وحدت،از جهل به علم،از توحش به تمدن،از اسارت به امارت،از آلودگی به نظافت،از فقر به غنا،از رکود به حرکت،از خرافات به حقایق،از ذلت به عزّت،از پیروی طاغوت به اطاعت معصوم،از غفلت به هوشیاری،از تزلزل به ثبات،از کفر به ایمان و در یک کلمه،از ظلمات به نور برساند. *در آیه قبل برای تورات تنها کلمه «ذِکْرٌ» بکار رفت،ولی در این آیه قرآن را «ذِکْرٌ مُبارَکٌ»می داند،البتّه صفت فرقان ونور در آیات دیگر برای قرآن نیز آمده است. پیام ها: 1-قرآن،کتابی است که تذکّراتش می تواند میلیونها دل را در عصرها و نسل های مختلف،به خود جذب کند. «ذِکْرٌ مُبارَکٌ» 2-برکت قرآن،قابل انکار نیست. «أَ فَأَنْتُمْ لَهُ مُنْکِرُونَ» وَ لَقَدْ آتَیْنا إِبْراهِیمَ رُشْدَهُ مِنْ قَبْلُ وَ کُنّا بِهِ عالِمِینَ«51» و همانا ما پیش از این،ابراهیم را به رشد و کمال خود رساندیم،و(البتّه)ما به(شایستگی های)او آگاه بودیم. إِذْ قالَ لِأَبِیهِ وَ قَوْمِهِ ما هذِهِ التَّماثِیلُ الَّتِی أَنْتُمْ لَها عاکِفُونَ«52» آن زمان که به پدرش(عمویش)و قومش گفت:چیست این(صورت ها و) مجمسه های بی روحی که شما همواره آنها را پرستش می کنید؟ قالُوا وَجَدْنا آباءَنا لَها عابِدِینَ«53» (آنان در پاسخ)گفتند:ما پدرانمان را بر پرستش آنها یافته ایم! قالَ لَقَدْ کُنْتُمْ أَنْتُمْ وَ آباؤُکُمْ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ«54» (ابراهیم)گفت:به تحقیق که شما و پدرانتان در گمراهی آشکار بوده و هستید! نکته ها: *در آیات گذشته،سخن پیرامون تورات و قرآن بود،امّا در این آیه خداوند می فرماید: فرستادن پیامبران و کتب آسمانی،مسئله جدیدی نیست و ما پیش از اینها نیز در زمان ابراهیم علیه السلام برنامه ی دعوت منحرفان را داشتیم. *با نگاهی به تاریخچه ی بت پرستی،به دست می آید که ساختن مجسّمه در ابتدا،جنبه ی یادبود بزرگان را داشته که تدریجاً حالت قداست به خود گرفته و به صورت پرستش آنها درآمده است. [51] *کلمه ی«تماثیل»جمع«تمثال»به معنای مجسّمه های بی روح است. پیام ها: 1-انبیا پیش از مبعوث شدن،مورد توجّه خداوند هستند. «مِنْ قَبْلُ وَ کُنّا بِهِ عالِمِینَ» 2-رشد واقعی آن است که انسان را به یکتاپرستی برساند. رُشْدَهُ ... إِذْ قالَ لِأَبِیهِ ... 3-حضرت ابراهیم خود آمادگی پذیرش رشد را داشت. «رُشْدَهُ» و نفرمود: «رشدا».(استعدادها وظرفیت های وجودی انسان ها برای رشد متفاوت است) 4-در نهی از منکر،شرط سنّی وجود ندارد. «قالَ لِأَبِیهِ» 5-نهی از منکر را از نزدیکان خود شروع کنیم. «قالَ لِأَبِیهِ» 6-در نهی از منکر،تعداد ملاک نیست،گاه می بایست یک نفر در مقابل یک گروه قرار گیرد. «قالَ لِأَبِیهِ وَ قَوْمِهِ» 7-در نهی از منکر،ابتدا به نهی از بزرگ ترین منکرات بپردازیم. «قالَ .. ما هذِهِ التَّماثِیلُ» 8-یکی از شیوه های موفّق در نهی از منکر،مخاطب قرار دادن وجدان هاست. «ما هذِهِ التَّماثِیلُ» 9-باطل ها و منکرات را تحقیر کنیم. «ما هذِهِ التَّماثِیلُ» 10-در نهی از منکر،مردم را از شخصیّت و کرامت انسانی شان آگاه سازیم. «أَنْتُمْ لَها عاکِفُونَ» و نفرمود«تعکفونها» 11-جلوه رشد در مبارزه با خرافات و ترک آن است. رُشْدَهُ .. إِذْ قالَ ... 12-پدران،زمینه ساز انحرافات نسل خود هستند. «وَجَدْنا آباءَنا» 13-رفتار نیاکان در تربیت فرزندان مؤثر است،هرچند برآن سفارش هم نکنند. «وَجَدْنا آباءَنا» 14-تقلید کورکورانه وتعصّب کور بر رفتار نیاکان،مذموم و ممنوع است. «وَجَدْنا آباءَنا - أَنْتُمْ وَ آباؤُکُمْ» 15-در نهی از منکر،خجالت کشیدن،کنایه گویی و رودربایستی،جایگاهی ندارد. «أَنْتُمْ وَ آباؤُکُمْ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ» 16-نه قدمت و نه کثرت،هیچکدام دلیلی بر حقّانیت نیست. «أَنْتُمْ وَ آباؤُکُمْ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ» 17-در عقائد باید تکیه گاه استدلال باشد نه راه نیاکان. وَجَدْنا آباءَنا ... آباؤُکُمْ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ 18-گمراهی،درجاتی دارد. «ضَلالٍ مُبِینٍ» قالُوا أَ جِئْتَنا بِالْحَقِّ أَمْ أَنْتَ مِنَ اللاّعِبِینَ«55» (مشرکین به ابراهیم)گفتند:آیا تو سخن حقّی برای ما آورده ای یا اینکه شوخی می کنی؟! قالَ بَلْ رَبُّکُمْ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ الَّذِی فَطَرَهُنَّ وَ أَنَا عَلی ذلِکُمْ مِنَ الشّاهِدِینَ«56» (ابراهیم)گفت:البتّه(که حقّ می گویم)پروردگارشما(همان)پروردگار آسمان ها و زمین است که آنها را به وجود آورده و من(نیز)بر این حقیقت از گواهانم. نکته ها: *کلمه«حق»در مقابل کلمه«لاعب»به معنای جدّی بودن است،یعنی آیا جدّی می گویی یا شوخی م