جغرافیای سیاسی ...
خواب دیدم
که در کشور دیگری به دنیا آمدهام
در کشوری که
در جغرافیای اش نه کوههای بلند پربرف در تابستان داشت
و نه راههای طولانی در کنار دریاها
نه کویر را میشناخت
و نه جنگلهای عمیق و درخشان کوهستانی را
در کشوری که نه
تاریخ افسانهای و گنج های قدیمی داشت
و نه طلای سیاه نفت
جغرافیای اش را فرش کرده بود
گاز را
از سرزمینهای ناشناخته دور میخریدند
و نفت را
به قیمت خون وارد میکردند
و عجیب بود، عجیب
آن خواب
کابوس من نبود که هیچ، رویای من هم شدهبود
چگونه در چنین کشوری
من بدون ترس از آینده بهدنیا آمدم
در کشوری که
نه سلاح اتمی داشت و نه دشمنی
نه استکبار را میشناخت و نه استعمار شده بود
و دولتمردانش
بدون محافظ بودند
و بدون آنکه از ترور شدن واهمه داشته باشند
نمی دانم
در چه کشوری بدنیا آمده بودم، اما
سیاستمدارانش دروغ نمیگفتند
مردمان شادی داشت
که با هر بهانهای
به خیابان میآمدند و میرقصیدند
و هیچکس دغدغه مند فردا نبود
در کشوری که
اگر چه جغرافیای خاصی نداشت، اما
بزرگترین سرمایه ملیاش آزادی بود و آزادی.....
#محسن_قریب