صحیح نیست، بلکه آنچه را مطابق میل خود مى بیند بر مبانى شرع و کتاب و سنت تحمیل کرده و از طریق تفسیربه رأى آنها را به مردم ارائه مى دهد و گاه ممکن است چیزى را نداند وبه جاى اینکه با صراحت بگوید نمى دانم، با تکلّف مى خواهد پاسخى براى آن ـ هر چند نادرست ـ پیدا کند. هم پرسش کنندگان در مسیر باطلند و هم پاسخگویان. در گفتار حکیمانه ۳۲۰ نیز گذشت که وقتى کسى مسئله پیچیده اى را از آن حضرت پرسید، امام علیه السلام در پاسخ گفت: «براى به دست آوردن آگاهى پرسش کنید نه براى بهانه جویى و تولید دردسر، چراکه نادانِ آماده یادگیرى شبیه عالم است و عالم و دانشمند خلافگو شبیه جاهل بهانه جوست». در نشانه سوم مى فرماید: «حتى برترین آنها ازنظر فکر و اندیشه به سبب حبّ و بُغض، از رأى خود بازمى گردد»؛ (یَکَادُ أَفْضَلُهُمْ رَأْیاً یَرُدُّهُ عَنْ فَضْلِ رَأْیِهِ الرِّضَى وَالسُّخْطُ). آرى چنان که مى دانیم یکى از موانع معرفت، حُبّ و بُغض هاى افراطى است که سبب مى شود انسان عقیده صائب و رأى صحیح خود را رها سازد و به چیزى که دوست دارد روى آورد، هرچند باطل باشد، و از چیزى که از آن نفرت دارد منصرف شود، گرچه حق باشد. و تا انسان از این صفات رذیله تهى نشود چهره حقیقت را آن چنان که هست نمى تواند مشاهده کند. در آخرین نشانه مى فرماید: «با استقامت ترین آنها با یک نگاه و یا یک کلمه دگرگون مى شود»؛ (وَیَکَادُ أَصْلَبُهُمْ عُوداً تَنْکَؤُهُ اللَّحْظَةُ، وَتَسْتَحِیلُهُ الْکَلِمَةُ الْوَاحِدَةُ!). اشاره به اینکه انسان ممکن است کوه علم و دانش و داراى عقل قوى و در برابر مشکلات نیرومند باشد؛ اما هرگاه تابع هوا و هوس گردد یک نگاه هوس آلود ممکن است زندگى او را دگرگون سازد و یک جمله فریبنده او را از راه به دَربَرَد. در حدیثى که در کتاب شریف کافى از امام باقر علیه السلام نقل شده مى خوانیم: «إنَّما الْمُؤْمِنُ الَّذی إذا رَضِىَ لَمْ یُدْخِلْهُ رِضاهُ فِی إثْمٍ وَلا باطِلٍ وَإذا سَخَطَ لَمْ یُخْرِجْهُ سَخَطُهُ مِنْ قَوْلِ الْحَقِّ وَالَّذِی إذا قَدَرَ لَمْ تُخْرِجْهُ قُدْرَتُهُ إلَى التَّعَدّی إلى ما لَیْسَ لَهُ بِحَقٍّ؛ انسان باایمان کسى است که هرگاه از کسى یا چیزى راضى شود این رضایت و خشنودى، او را در گناه و باطل وارد نمىکند و هرگاه به شخصى یا چیزى خشمگین شود این خشم، او را از قول حق بیرون نمى برد و کسى است که چون قدرت یابد قدرتش او را به سوى تعدّى کردن و به سراغ چیزى رفتن که حق او نیست نمى کشاند». از مجموع آنچه امام علیه السلام در این گفتار حکیمانه و هشدارگونه بیان فرمود به خوبى استفاده مى شود که همه افراد اعم از مؤمنان عادى و مؤمنان والامقام، همه باید مراقب خویش باشند، چراکه خطرهایى از ناحیه زبان و نیت هاى باطن، همه را تهدید مى کند و گاه ممکن است صحنه هاى هوس آلود، هدایا و سخنان تملق آمیز، انسان را بلغزاند و آثار اعمال او را از میان ببرد. در تواریخ آمده است که «خالد بن معمر» از یاران بااستقامت على علیه السلام بود؛ اما یک جمله معاویه او را دگرگون ساخت و آن اینکه در صفین، «خالد» صدا زد : چه کسى آماده شهادت است و حاضر است جان خود را به خداوند بفروشد؟ هفت هزار نفربا او بیعت کردند به این شرط که دست از نبرد برندارند تا وارد خیمه معاویه شوند. آنها جنگ عظیمى کردند حتى غلاف شمشیر را شکستند (اشاره به اینکه این شمشیر نباید در نیام رود). هنگامى که به نزدیک خیمه معاویه رسیدند او فرار کرد و به بعضى از خیمههاى لشکر پناه برد و کسى را نزد خالد فرستاد وگفت: تو پیروزى، اگر ادامه ندهى من حکومت خراسان را به تو وامىگذارم. در این هنگام طمع بر خالد مسلط شد و کار خود را ناقص رها کرد وبعد از آنکه معاویه مسلط بر عراق شد و مردم با او بیعت کردند، حکومت خراسان را به «خالد» داد؛ ولى عجیب اینکه پیش از آنکه «خالد» به مرکز حکومت خود برسد از دنیا رفت. از قدیم گفته اند: هدایا چشم دانشمندان را کور مى کند و عقل عاقلان را مى گیرد. نیز گفته اند: هنگامى که هدیه از در وارد مى شود حق از پنجره خارج مى گردد.