بر نقشه‌های شومی مانند «جنگ جهانی سوم و چهارم» قد علم کردیم و ورق را به نفع خود و ملت‌های منطقه برگرداندیم، به تنهایی تصمیم گرفتیم و حال آنکه روسیه و چین و دیگران با وجود تهدید منافع‌شان، به دلایل مختلف منفعل بودند. جمهوری اسلامی بود که با وجود مهارت حریف، آمریکا را به نقطه «زوال راهبرد» رساند. 3- اوایل اردیبهشت 1400، گزارش سالانه «آژانس اطلاعات دفاعی آمریکا» درباره چالش‌های پیش رو منتشر شد: «ایران به‌دلیل توانایی‌‌های پیشرفته نظامی، شبکه‌‌های گسترده نیابتی و شرکا و تمایل به استفاده از زور علیه نیروهای آمریکایی، رقیب اصلی منافع ما در خاورمیانه است. هدف استراتژی امنیت ملی ایران، تضمین تداوم حاکمیتی، حفظ ثبات داخلی، تأمین موقعیت خود به عنوان قدرت مسلط منطقه و دستیابی به رونق اقتصادی است. تهران مجموعه‌‌ای پیچیده از توانایی‌‌های دیپلماتیک، نظامی و امنیتی را در اختیار دارد؛ برای دستیابی به اهداف، نیروهای نامتعارف و متعارف، شرکا و نیابتی را آموزش می‌‌دهد و می‌‌تواند هزینه‌‌های زیادی را به دشمنانش تحمیل کند. تهران در حال افزایش تعامل با شرکا و نیابتی‌‌ها برای تضمین نفوذ طولانی‌‌مدت است. ایران استراتژی‌‌های اقتصادی را برای دور زدن تحریم‌‌ها با کشاندن آن به سراسر جهان اجرا کرده و به کاهش تعهدات برجامی ادامه می‌‌دهد. تهران از روابط خود برای به چالش کشیدن حضور ما در منطقه و تشویق به عقب‌‌نشینی استفاده کرده است. بزرگ‌‌ترین نیروی موشکی منطقه، قادر به موشکباران اهداف 2000 کیلومتری است و بارها اراده خود را در این باره نشان داده است. ایران به افزایش کُشندگی، پایداری و دقت انواع موشک‌ها و تبدیل آنها به قاره‌‌پیما ادامه می‌‌دهد. ایران دائما از نیروی دریایی برای نظارت بر عملیات دریایی ما و متحدان‌مان استفاده می‌‌کند. ایران احتمالا طی سال آینده، با احیای اقدامات هسته‌‌ای، حملات نیابتی‌ و سایبری، به فشار‌های ما پاسخ بدهد. پنتاگون با تهدید اطلاعاتی پیچیده از طرف تعداد فزاینده‌ بازیگران رو به ‌رو است. دشمنانی مثل چین، روسیه و ایران، بخش عمده‌ این تهدید هستند». 4- عجیب نیست که باراک اوباما در کتاب خود (یک سرزمین موعود) درباره ایران نوشت «در دوران زمامداری، گاهی سناریو‌های مختلف مناقشه با ایران را شبیه‌‌سازی می‌کردیم و من همیشه از آن جلسات، غمگین خارج می‌شدم؛ چون می‌فهمیدم که اگر جنگ علیه ایران ضرورت یابد، تقریبا همه چیز‌هایی که می‌کوشیدم برای آمریکا محقق کنم، نابود می‌شد». یا اینکه؛ «در سال 2011 گزینه‌‌های ما در سوریه، به شکل دردناکی بسیار محدود بود. این کشور از سوی روسیه، ایران و حزب ‌الله حفاظت می‌‌شد». ضربه‌ای که آمریکا می‌خواست با راه‌انداختن چند جنگ به ایران بزند و ‌گریبان خودش را گرفت، چیزی نبود که بخواهد با برجام جایگزین شود. آمریکا، برجام را نه مسیر تنش‌زدایی، بلکه اسب تروای رخنه در قدرت ایران می‌دانست. آنها در حالی به کمک فضا سازی غربگرایان، برجام را روی میز گذاشتند، که یقین داشتند تحریم‌ها در حال فروپاشی است. جان کری 6 فروردین 94 گفت: «شکست مذاکرات، موجب فروپاشی رژیم تحریم‌‌ها خواهد شد. تحريم‌ها نمی‌‌‌تواند مانع ایران شود، طرف‌‌های ديگر مذاکرات هم از تحريم‌ دست خواهند کشيد و به ما می‌‌‌گويند شما کار خود را بکنید، ما هم کار خود را می‌‌کنیم». وندی شرمن هم 9 آبان 94 در کالج دارموت تایید کرد: «به هنگام مذاکره با ایران، نشانه‌‌‌های فروپاشی تحریم‌‌‌ها آشکار شده بود و فکر نمی‌‌‌کنم برقرار می‌‌‌ماند. ما شاهد نشانه‌‌هایی از شکاف بر سر تحریم‌، به ‌ویژه درباره واردات نفت از ایران بودیم». برجام، نقطه پایان بر زیاده‌خواهی آمریکا نمی‌گذاشت، بلکه استخوانی لای زخم و گروگانی برای طلبکاری جدید بود. به این معنا، خروج گستاخانه ترامپ، تله را به هم زد. تیم ترامپ با مشاهده رویکرد منفعلانه برخی مدیران ما، تصور کرده بود می‌تواند به واسطه حداکثری کردن فشار، ایران را زود‌تر از پا درآورد. مشوّق او در این گستاخی، تضمینی بود که فدریکا موگرینی گرفته بود: «من از روحانی ضمانت گرفتم که حتی در صورت خروج آمریکا از برجام و بازگرداندن تحریم‌ها، به برجام پایبند بماند»! 5- خطای محاسباتی و شتابزدگی ترامپ، پروژه برجامیزاسیون را به‌هم ریخت. «ویلیام برنز» که در گذشته، معاونت وزارت خارجه و هدایت بخشی از مذاکرات با ایران را بر عهده داشته، در دولت بایدن به ریاست سازمان سیا رسید. او مدت‌ها قبل از ریاست سیا، به سی‌ان‌ان گفت: «سیاست فشار حداکثری، قماری پر‌ریسک است. این رویکرد، خسارت زیادی دارد؛ از جمله تعمیق شکاف با متحدان. همچنین به مرور، تحریم را به عنوان ابزار دیپلماسی آمریکا تضعیف می‌‌کند. با این روند ممکن است روزی شاهد آن باشیم که نه تنها روسیه و چین، بلکه دوستان اروپایی هم برای کاهش آسیب‌‌پذیری در برابر تحریم گام بر می‌دارند». او همچنین گفته بود: «خروج از برجام در بلندمدت، تأثی