گفت اینقدر مهربان نباش و گفتم:
این تنها داراییِ ارزشمند من است،
تنها چیز با ارزشی که میتوانم آن را
به آدمها بدهم و تمام نشود.
گفت اینقدر مهربان نباش و گفتم:
من بهخاطر خودم مهربانم.
این نیازیست که در من میجوشد
و من نیاز دارم مهربان باشم.
گاهی بدون دلیل غمگینم و هیچ چیزی
مرا خوشحال نمیکند و به محض اینکه
با کسی رفتار خوشایندی دارم،
به کسی لبخند میزنم یا حال کسی را
خوب میکنم، خوب میشوم.
گفت اینقدر مهربان نباش و گفتم:
میمیرم. من اگر مهربان نباشم،
اگر به آدمها لبخند نزنم،
اگر سعی نکنم حال کسی را خوب کنم، میمیرم.
مهربان باشیم ...