اهی والدین امکان پرورش پیدا نخواهند کرد.
2_ سبک مستبدانه :
والدین مستبد مانند بسیاری از والدین برای تربیت فرزندان از حسن نیت برخوردارند ، اما ضعف در سواد تربیتی موجب شده که آنها به دو رکن از ارکان سبک تربیتی یعنی نظارت و انتظار توجه بسیار زیاد و به دو رکن دیگر یعنی حمایت و محبت بسیار بی توجه اند.
این والدین برای رشد فرزندان از استاندارد های سخت و غیر قابل انعطافی استفاده می کنند و بدون توجه به محدودیت های فرزندان، از آنها انتظارات سطح بالایی دارند و برای تحقق آنها نظارت بسیار دقیق، جزیی و غیر قابل گذشتی بر فرزندان اعمال می کنند. در نزد چنین والدینی، فرزندان برای یادگیری، حق اشتباه ندارند.
فرزندان این نوع خانواده ها ممکن است به واسطه انتظار سطح بالای والدین از یک سو و نظارت دقیق آنها از سوی دیگر به موفقیت های تحصیلی و اجتماعی بالایی دست پیدا کنند، اما برای رسیدن به آن، هزینه بسیار بالایی که همانا از دست دادن رضایت از خود و زندگی است، پرداخت می کنند.
محرومیت از محبت و حمایت، زمینه های اضطراب را در فرزندان فراهم می کند و این خود می تواند موجب انواع و اقسام آسیب های روانی در زندگی بزرگسالی آنها همچون افسردگی را فراهم سازد.
ادامه داد....
[۵/۲۷، ۱۱:۴۸] +98 912 384 4536: برنامه روزانه قرآن(۱۸۵).
صفحات ۳۶۹ و ۳۷۰.
آیات ۴۰ تا ۸۳ سوره مبارک شعراء.
اعوذبالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
ادامه استان موسی و فرعون.
ساحران دانا را از سراسر کشور مصر جمع اوری کردند کنگره بزرگ و دیدنی شد. روز تعطیل خدم و حشم را جمع کردند. میدان را آراستند، هر کس در جایگاه خود قرار گرفت شیپور نواخته شد. ساحران مغرورانه به میدان آمدند ابتدا تعظیمی به فرعون و گفتند خب اگر ما پیروز شویم مزدی، مقامی، پستی، میزی، ریاستی چیزی هم پیدا می کنیم؟ فرعون هم گفت بله حتما. شما از مقربین درگاه خواهید بود. دیگه مزدی بهتر از این. شما از نزدیکان و مقربین درگاه من خواهید شد.
ساحران ریسمانها و عصاهایشان را انداختند. شعار دادند، رجز خواندند، چاپلوسی کردند و قسم یاد کردند به سبیل مبارک و عزت فرعون که ما پیروزیم. موسی هم چوبدستی انداخت و آن چوبدستی همه انها را بلعید. داستان جزئیات بیشتری دارد ولی چون خداوند در اینجا نیاورده است(شاید به این خاطر که اصل و مقصود مطلب گم نشود) من هم انها را بیان نمی کنم. بهر حال صحنه بطور معجزه آسایی بنفع موسی پیش رفت. روغن داغ آن زمانی بود که ساحرانی که به جایزه فرعون دلبسته بودند و به سبیل مبارکش قسم یادکرده بودند بر خلاف همه صحنه های تاریخی، به پروردگار موسی و هارون و در مقابل چشمان بهت زده تماشاچیان، ایمان آوردند. آنهم چه ایمانی؟ ایمانی کاملا نشاندار و پرچم وار و سمبلیک. بعبارت دیگر سربسته نگفتند که به خدا ایمان اوردیم. بلکه گفتند به خدایی ایمان آوردیم که پروردگار جهانیان است. یعنی همان خدایی که موسی معرفی کرد. در مرحله بعد برای اینکه فرعون نگوید خب معلوم است پروردگار جهانیان که من هستم، آنان آن خدا یا پروردگار را مشخص تر و روشن تر اعلام کردند. آنان گفتند پروردگار موسی و هارون. با این حرف جلوی هر گونه توجیه و سوء استفاده را توسط فرعون گرفتند. آری ثمره علم حقیقی همین است. ساحران با علمی که داشتند متوجه شدند که کار موسی سحر نیست و بنابراین صادقانه حقیقت را پذیرفتند و پای ایمان خود ایستادند.
اینجاست که برخورد فرعون دیدنی تر و شنیدنی تر می شود. فرعون که صحنه را بر علیه خود دید از ساحران نپرسید اخر مگر شما چه دیدید که فکر می کنید حق با موسی و هارون است بلکه، مثل هر زورگوی بلامنازعی از در تهدید درامد که قبل از اینکه من اجازه دهم شما به او ایمان آوردید؟ اصلا حالا که اینطور شد این موسای ساحر از خودتان است او ساحر اعظم شماست. او به شما سحر می آموزد. حال خواهید دید که چه بلایی به سرتان می آورم کاری بکنم که مرغان عالم بر شما گریه کنند. من اول دستور می دهم یکدست و یک پایتان بر خلاف هم قطع کنند تا کاملا مرده زنده ای بیش نباشید بعد هم به دارتان می کشم تا کاملا مرده شوید.
آری این منطق همه زورگویان عالم است. فرعون همه را بندگان خود می داند بنابراین علمای قوم(ساحران) هم حق ندارند بدون اذن او کاری بکنند.
بهر حال ساحران گفتند هر کاری می خواهی بکن ما تازه خدای حقیقی را یافته ایم. ما بسوی او روانیم. امیدوار هم هستیم که گذشته ما را نادیده بگیرد. چرا که ما اولین گروهی هستیم که به او ایمان آورده ایم. آری بسیار فرق است بین کسی یا کسانی که در سختی و رنج ایمان می آورد با کس یا کسانی که در راحتی و آسایش و بدون هیچ هزینه ای می آید و مسلمان می شود.
داستان رو در رویی موسی و فرعون در اینجا خاتمه پیدا می کند. اما آیا واقعا فرعون با ساحران چنان کرد که گفته بود؟ نمی دانیم. اما قران در جای دیگری می گوید که مردم از ترس و وحشت فرعون به موسی ای