راز و نیاز امیرالمؤمنین علیه السلام با رسول الله صلی الله علیه و آله و سلّم پس از خاکسپاری فاطمه سلام الله علیها!
امیرالمؤمنین پس از خاکسپاری، قبر را محو کرد.
به پاخواست و رو به سوی قبر رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
درود بر تو باد ای رسول خدا از سوی من!
و درود بر تو باد ای رسول خدا از سوی دخترت!
یا رسول الله!
امانتت برگردانده شد ... و لباس زندگی دنیا از او باز شد ...
امّا حزن من همیشگی شد،
در فراق تو و دخترتان شبها خواب از چشمم گرفته شد و این اندوه تا وقتی خدا خانهی تو را، که در آن مقیم هستی، برای من اختیار کند، از دلم بیرون نمیرود. فراق تو و فاطمه اندوهی گلوگیر شد و چه زود بین ما جدایی افتاد؛ به خدا شکایت میکنم ....
رفتن من از کنار قبر از روی ملالت نیست ... به سبب وعدهای است که خداوند به صبرکنندگان داده و اگر غلبه سوال کنندگان نبود، لازم میدانستم در این جا معتکف شوم ....
📚 بحارالانوار
یا حجت بن الحسن!
انا لله و انا الیه راجعون!
میدانم حزن شما در سوگ مادرتان همیشگی است،
و شبها خواب را از چشمان مبارکتان ربوده ...
و خوشتر دارید کنار قبر مادر معتکف شوید ...
و اکنون حزن، گلویتان را میفشارد ...
و شکایت به خدا میبرید!
امّا بر این مصیب عظیم صبر میکنید ...
مولای من!
خدا را به اسم اعظمش سوگند دهید که به حق مادر مظلومهتان، به فضل خویش از باقی ماندهی غیبت شما چشم بپوشد!