از طرفِ حکومتِ وقت برای شیعیان یک بلای بزرگی به وجود آمد. علمای شیعه سه روز از حاکمانشان مهلت خواستند و سه نفر از اخیار و خوبانِ علمای بحرین قرار گذاشتند که هر شب یکی از آنها به حضرت ولیعصر عجل الله تعالی فرجه، استغاثه کند و چاره را از حضرت بخواهد. شب اول، نفرِ اول رفت و نتیجهای نگرفت. شبِ دوم هم نتیجهای حاصل نشد. شبِ سوم همین عالمِ بزرگوار، محمد بن عیسی، مضطرانه به حضرت توسل جست و استغاثه کرد که «اَلْمـُسْتَغَاثُ بِکَ یَا صَاحِبَ الزَّمَانِ؛ ای امام زمان، به تو استغاثه میکنیم!» حالِ عجیبی پیدا کرد. و نهایتاً توانست خدمتِ حضرت برسد و حضرت ولیعصر عجل الله تعالی فرجه، راهِ چاره را به او فرمودند. بعد جناب محمد بن عیسی از حضرت سؤال کردند: آقا، چرا همان شبِ اول که فلان عالم استغاثه کرد، جواب ندادید؟ حضرت فرمودند: شما خودتان سه روز مهلت خواستید. اگر همان روز اول این حال اضطراری را که تو داشتی آنها داشتند و آنچنان که امروز آمدی میآمدند، همان اول پاسخ گرفته بودند. تازه مضطر شدید و کلیدِ گنج را به دست آوردید.
- مسئله مهدویت، مسعود عالی
📌خلاصه مثل اینکه تا مضطر نشیم برای آقامون هم ایشون غریب خواهند ماند و هم ما ....
@mahdiya_ins | 🦋 با مهدیا به خودت ببال