شش ماهه ام اما امام تشنه هایم سرباز آقای غریب کربلایم نوشیده ام کوثر بجای شیر مادر امّید زهرایم، یل شیر خدایم دارم تلظی می کنم اما نه از آب ای اهل عالم، تشنهء خون خدایم من دستگیر عالمم مثل ابالفضل این بند قنداقه نبسته دست و پایم لالایی من را رقیه خواند و گفته مثل علی اکبرش میدان بیایم این گریه هایم آیهء "اِنّا فَتَحنا"ست کی گفته خشکیده دهان و حلق و نایم من حاجی و خیمه حریم امن، اما آغوش بابای غریبم شد منایم معراج را با خون خود سیراب کردم بابا گرفت اسم خدا را در ازایم آقایم و عرشی ام و بالانشینم همپای بابا بر سر نیزه است جایم 👉 https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e