یکی از علمای اهل سنت، که استاد علامه حلی بود کتابی درباره ی ردّ مذهب شیعه امامیه نوشت و در مجالس و محافل، آن را برای مردم می‌خواند و آنان را به شيعه بدبين ميكرد، و از ترس آن که مبادا کسی از علمای شیعه کتاب او را ردّ کند، آن را به کسی نمی‌داد که از رویش بنویسد❗️ علامه حلی همیشه به دنبال راهی بود که کتاب را به دست آورد📔 ناگزیر رابطه استاد و شاگردی را وسیله قرار داد و از عالم سنی درخواست نمود که کتاب را به او امانت دهد📖 آن شخص چون نمی‌خواست که دست ردّ به سینه علامه حلی بزند، گفت: «سوگند یاد کرده‌ام که این کتاب را بیشتر از یک شب پیش کسی نگذارم.»📝 مرحوم علامه همان مدت را نیز غنیمت شمرد. کتاب را از او گرفت و به خانه برد که تا صبح از روی آن بنویسد و برای خودش نگه دارد. مشغول نوشتن بود كه درب خانه به صدا در آمد و هنگامي كه علامه حلي در را باز كرد شخصي  گفت : مي خواهم امشب مهمان شما باشم علامه حلي گفت : بفرماييد ؛ اما امشب نمي توانم پذيرايي كنم و انشاء الله فردا در خدمتم   آن شخص را به اتاقي راهنمايي كرد و خود مشغول نوشتن شد، شب به نیمه آن رسید، به شدت خوابش گرفت و به خواب رفت😴 وقتی از خواب بیدار شد، كتاب را كاملا نوشته شده ديد و آخر آن نوشته شده بود:  کَتَبَه بخط الحجة سلام یعنی این نسخه توسط حجت (امام زمان) نوشته شده است💚🌱 @mahdyar_59