🔴مژدگانی خونین 🔹آقای آلبرتو بلیچی، خبرنگار ایتالیایی در کتاب خود قسمتی از مکالمه تلفنی شاه و خواهرش اشرف بعد از زلزله طبس را چنین آورده است: - اشرف: اعلیحضرت! - شاه: بله. - اشرف: داداش من برای شما یک خبر خوب دارم یک مژده! - شاه: چیه این خبر؟ چی شده؟ - اشرف: (با هیجان) زلزله اومده، طبس با خاک یکسان شده. - شاه: (با تعجب) اینکه مژده نداره! - اشرف: چرا مژده نداره داداش؟ کشتار آن‌قدر زیاده که هم مذهبی‌ها و هم کمونیست‌ها چه بخواهند چه نخواهند باید به آن‌ها برسند. - شاه: (کمی خوشحال) مگر چقدر کشته شدند؟ - اشرف: خیلی؛ خیلی زیاد، داداش تو خوشحال نیستی؟ - شاه: نه، گمان نمی‌کنم با خبر این زلزله شورش متوقف بشه؛ ولی تو راست میگی! زلزله همه رو مشغول میکنه؛ ما میتونیم فوری دست به کار بشیم. - اشرف: (با خوشحالی) دیدی گفتم داداش، دیدی گفتم خدا با ماست! خدا ما رو دوست داره. - شاه: خبر کی به تو رسیده؟ - اشرف: همین الان، مژده هم دادم، شما هم باید به من مژده بدید. 📚زندگی و عیاشی‌های اشرف، آلبرتو بلیچی، ص37 ✅کانال تاریخ پهلوی👇 https://eitaa.com/joinchat/4153737506C363110af5c