پیکاری از دو سو تیغم شکسته ولی از کدامین خصم؟ زخصمم به جان نشسته ولی درکدامین جنگ؟ درمن غریو بی‌ثمری شعله می‌کشد. ما،در نبرد خصم ایم ولی با دشنه ای نئین پیکارکرده ‌ایم ما را به کف جز این نئِ دشمن ستیز نه وان نیز ای دریغ لبریز عقده های فرو مانده در گلو حتی شکایتی، حتی حکایتی زجدایی نمی کند. اما دراین نبرد تنها ز دشمنان ترسان نبوده ایم با ما هراس دوست نمایان چرب دست وینان به ننگ روسپیان مانده پای بست آگاه ترکه مایه پیکار ما ز چیست در کشمکش هستی آزما ناگاه از قفا با دشنه های آخته برما جهیده اند... پیکار از دوسو، دشوار حالتی است تیغم به دل شکسته ولی از کدام خصم؟ زخمم به جان نشسته ولی در کدام جنگ؟ ما در نبرد بی ثمری جان سپرده ایم.