🌸🌝🌸🌝🌸🌝🌸
🌸🌝🌸🌝🌸
🌸🌝🌸
🌸
#پارت_20
_چرا و به چه دلیل باید بهت اعتماد کنم؟
آترین : چرا و به چه دلیل نمیتونی اعتماد کنی؟
_از کجا معلوم...
نذاشتم حرفم تموم شه و گفت :
_یکم عقل نداشته ات رو به کار بنداز بچه جون من خواننده معروف و محبوب کانادا چرا باید بخوام سر تو یه الف بچه رو شیره بمالم یا گولت بزنم یا هر چیز دیگه ای؟
بازم با تردید نگاهش کردم که گفت :
_تا الان خواستم کمکت کنم اما از الان به بعد به من ربطی نداره صبحونه رو که بیارن می خوریم و میریم انشالله با داداشم خوشبخت بشی.
بعد از زدن این حرف روشو کرد سمت گارسونی که داشت میومد به طرف تخت ما و سینی بزرگی دستش بود.
بی هیچ حرف و نگاهی به من از گارسون تشکر کرد و شروع کرد به خوردن صبحانه.
ولی واقعا چقدر من خنگم! آخه چرا باید گولم بزنه یا به دروغ بخواد بهم نزدیک بشه؟ خب که چی بشه؟
خاک تو سر خنگ بدبختت تابان که لگد زدی به بخت برگشته خودت.
زود جمعش کن تا نزدم تک صورت جلو همه این آدما خاک تو سر خنگ!
آترین : چرا نمیخوری؟ بخور سریع تموم کنیم برگردیم.
_میشه حرف بزنیم؟
آترین : الان داریم چیکار میکنیم به نظرت؟
_نه! راجب اون مسئله خواستن و نخواستن برادرتون و اجباری بودن نبودن این ازدواج حرف بزنیم.
آترین : من حرفی ندارم؛ حرفی داری می شنوم!
زهرمار، لوس مسخره اه! حیف کارم گیره حیف وگرنه یکی میزدم تو سرت صدای...
آترین جفت پا پرید وسط تفکراتم و گفت :
_نه حرف میزنی نه میخوری چند چندی با خودت بچه جون؟ داداش مارو باش کیو میخواد بگیره.
_راستش من اصلا نمیخوام ازدواج کنم اگر یه روز هم بخوام آدمی مثل برادر شما رو نمیخوام که ادعای دین و مذهب میکنه ولی با صد نفر در ارتباطه،
آدمی که ۱۳ سال از من بزرگ تره و دست بزن داره،
آدمی که الان با وجود رسمی تر شدن رابطه من و خودش هنوز دنبال دخترای دیگست،
از همه مهم تر من آدم مذهبی نمیخوام من . . .
🌸
🌸🌝🌸
🌸🌝🌸🌝🌸
🌸🌝🌸🌝🌸🌝🌸