✍️* به روایت مادر شهید* یک سال و هفت ماه دلم آشوب بود. چون می دانستم هست و نمی دیدمش. فقط دلم خوش بود که سوغات این نبودن، امنیت مردم است. اما حالا که شهید شده آرام گرفتم. حق مصطفی شهادت بود. حیف بود طور دیگری از دنیا برود. می دانم پسرم و حاج قاسم سلیمانی و بقیه شهدای مدافع حرم آن دنیا دور همند. همرزمان مصطفی که آمده بودند دیدنم می گفتند: *مادر! پسرت امین حاج قاسم سلیمانی و بقیه فرماندهان جبهه مقاومت بود.* خوب من چه می خواهم؟ آرزویم عاقبت بخیری اش بود که حالا عاقبت بخیرشده است. خدا رو شکر.