به تأسی از مادر سادات دوست نداشت جنازه اش به وطن برگردد. ارادتش به حضرت زهرای مرضیه (س) به حدی بود که حتی برای مادر منافقین هم دلسوزی میکرد. شهرهای خوزستان و خصوصا شهر بهبهان زیر موشک باران صدام بود و نا امنی شدیدی بر این شهرها حاکم بود بطوریکه مردم به روستاهای اطراف پناه برده بودند، شهید امراله برای سرکشی به منزلش که همسر ایشان حاضر نشده بود شهر را ترک کند آمده بود، همینکه در را باز کرد متوجه شد لباس سپاه بر تن دارد، با دستش به پیشانیش زد و با اظهار تأسف گفت باخودم عهد کرده بودم هیچگاه با لباس سپاه وارد این کوچه نشوم.... مادر دو نفر از منافقین که فرزندانش اعدام شده بودند در آن کوچه زندگی میکرد و شهید نمی‌خواست این مادر با دیدن او آن هم با لباس سپاه داغش تازه ترشود... @mahfeletabeen