تا چشم کار می‌کند جای تو خالی‌ست... از هر طرف که به این روزها نگاه میکنیم شواهدی از نبودنت عیان است، میبینی که چطور آتش از داخل خانه‌مان به سوختن افتاد و برایمان خط‌ونشان کشیدند و چون دختران گیس‌بریده‌ی شرقی سرجایمان نشسته‌ایم و هیچ نمی‌گوییم؟! ما چون یتیمان در حال خوردن لگدهای درشت از همسایه و دایی‌خان هستیم و تصور اینکه عمو بوی پدر می‌دهد جایش را داده به واقعیت تلخی که میگوید “شبیه تو هیچ کس نیست. تو داشتی حتی خون خودت را پای ریشه‌ی آبروداری‌مان میریختی، نشد.. و عمق زمستان باغ به سالهای زیادی بود که داغ خون تو کفافش نمی‌داد.. آه.. از اثبات هرباره‌ی نبودنت به مرزهای پرگوهر جهان می‌ترسم، از عواقب تلخ و تند نداشتنت واهمه دارم. خیلی نبودنت توی چشم است... @mahman11