۱۰۲۸ بجز خونِ جگر اصلاً به چشم تر نمی‌آید سرت خم بر سر دوش و غم من سر نمی‌آید زبان دور دهان گرداندنت دیدم زبانم سوخت زبان وا کردنت در دیده‌ی مادر نمی‌آید به که گویم مسلمانان تو را کشتند و خندیدند خدا داند چنین ظلمی ز یک کافر نمی‌آید روی دستم زدی تو دست و پا از پا من افتادم تو را می‌بینم و کاری ز دستم بر نمی‌آید کمک از عمه گیرم تا بیارم تیر را بیرون ولی این تیر ، آخر از گلویت در نمی‌آید فقط این قسمت من بود، که طفلم دو قسمت شد گلویت شد به مو بندو مرا باور نمی‌آید @mahmud_asadi_shaegh135