۱۰۷۰ امن یجیب میخونم آقا بس که مضطرم تمومِ آرزومو میگم با چشِ ترم کاش بمونه زیر قدم‌های شما سرم یقیناً این شبا  هستی توو کربلا این شب هشتمی میری یه سر پایین پا یابن الحسن دلت درگیر ماتمه جلو چشای پر خونت، پیکر دَرهمه گمان کنم رو دوشت هست عبای پیغمبر اون عبایی که پر شد از تیکه های اکبر **** ای مصحف من چقَدَر تو کم شدی علی از بس که نیزه خوردی انگار خم شدی علی چی به سرت اومده که دَرهم شدی علی باور نمی‌کنم تو علی اکبری از یک علی خدا می‌دونه بیشتری علی ای یوسفم چرا در تاب و در تبی می‌چینمت کنار هم باز نامرتبی نزن دیگه دست و پا که دست و پا کردم گم واسه‌ی گندم کوفه کرد تورو مثل گندم **** فقطعوه بالسیوف ارباً اربایی حقّ تو نیست ببینمت هر جای صحرایی با پهلویی که می‌بینم شبیه زهرایی زحمتای منو هدر نده علی پاشو و رو به شمر بد نظر نده علی برای جمع تو خواهرم اومده پاشو به زانو زدنم حرمله زل زده در وقت جمع جسمت به اشک من خندیدن نامحرما سایه‌ی خواهر من رو دیدن **** @mahmud_asadi_shaegh135