•
یک: داشتم ذوق میکردم با «تحننا منه...»
یکی از همین شبهای اول ماه.
عشق میکردم که «رجب» دوباره رسید.
دوباره خودت را به مهربانی زدهای. از «تحنن» رسیدم به «حنان».
یاد یحیی افتادم؛
وصفی که از یحیی توی کتابت آوردهای.
لطف ویژهات به او.
همانجا که گفتهای به یحیی «حناناً من لدنّا» دادهای...
•
دو: پرسیده بود؛
«حناناً من لدنا» که خدا در وصف یحیی گفته، یعنی چه؟
جواب داده بودند: یعنی «تحنن الله».
یعنی خدا دوستش میداشت.
پرسیده بود؛ از تحننِ خدا به یحیی چه رسیده بود؟ گفته بودند: هر وقت صدا میزد: «یا رب»، جواب میرسید: «لبیک یا یحیی».
یعنی خدا زود جوابش را میداد.
•
سه: بعد حالم خوبتر شد. فکر کردم توی این
ماه، با ما چنانی که یک عمر با
#یحیی بودی
#انیاحبهرچهکهداردهوایتو...♥️
برگرفتهازنوشتههایخانم
#مریمروستا
...♡