#داستان_آموزنده
🔆وحيه عالى عمّه پيامبر (صل الله علیه وآله و سلم )
پس از آنكه حضرت حمزه عموى پيامبر اسلام (صل الله علیه وآله و سلم ) در جنگ احد به شهادت رسيد، دشمن بدن او را مثله كرد، يعنى مقدارى از گوش و بينى و سر انگشتان او را بريد و شكمش را دريد و جگرش را بيرون آورد...
پيامبر (ص ) كنار جنازه پاره پاره حمزه بود، ناگاه از دور ديد كه صفيّه خواهر حمزه (ع ) مى آيد، پيامبر (ص ) به پسر او زبيربن عوام فرمود: برو و صفيه را نگذار به اينجا بيايد، او را برگردان تا پيكر برادرش را با اين وضع ننگرد كه بسيار طاقت فرسا است .
زبير نزد مادرش صفيه رفت و با او ملاقات كرد و پيام رسول خدا (ص ) را به او رسانيد و از او خواست باز گردد.
صفيه گفت : چرا مرا بر مى گردانيد، درست است كه به من خبر رسيده برادرم را مثله كرده اند و به اين خاطر مى خواهيد من پيكر برادرم را نبينم ولى : وذلك فى اللّه قليل ...: اين حادثه در راه خدا، ناچيز و اندك است ، آنچه رخ داده خشنود هستيم و به حساب خدا مى گذاريم و صبر مى كنيم .
وقتى كه پيامبر (ص ) روحيه او را چنين ديد، به زبير فرمود: خلّ سبيلها: او را آزاد بگذار بيايد.
📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى
@majidalehosein