👆👆👆
استاد می گفت:
حقیقت دین معرفت امام است، معرفت امام و حجت خدا. شب قدر شب تجلی خلافت خلیفة الله است. خلافت او در این شب تجلی می کند. تمام گردانندگان عالم هستی «من کل امر» بر او نازل می شوند.
بله حالا آن گردانندگان، تحفه قرآن را پیش پیامبر آوردند. جبرئیل دست خالی نیامد، آن تحفه را هم آورد و البته این اهمیت و ارزش قرآن را می رساند.
اشک از چشمهای استاد جاری شد. خود استاد بیش از همه متحول بود اما همه در حال اندیشه بودند و سکوت سنگین آن جلسه گواه این موضوع بود:
نکند همه عالم از دیو و دد تا فرشته و جبرئیل متوجه او باشند و من و تو متوجه جای دیگر!
معقول نیست، محال است، سلام کنی و او جواب ندهد.
در تاریخ سراغ نداری سائلی دست پیش امام دراز کند و دست خالی برگردد.
زبان حال و قال ما این باشد:
..... یا ایها العزیز مسنا و اهلنا الضر و جئنا ببضاعة مزجاة فاوف لنا الکیل و تصدق علینا ان الله یجزی المتصدقین.....
شبهای آخر ماه رمضان است و آن حرفها هنوز مرا سرگردان و آشفته کرده.
این ماه هم در حال تمام است
من کجا او را پیدا کنم؟
او کجاست؟
میزبان و مهماندار این مهمانی خدایی کجاست؟
فقط این حرف استاد دائم در گوشم طنین انداز است که:
نکند همه عالم متوجه او باشند و تو متوجه جای دیگر؟!
علی مهدیان
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
صلی الله علیک یا صاحب الزمان
🌸 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 🌸