❥✺﷽ ✺❥ روزی سقراط حکیم معروف یونانی با دوستی که چهره ای درهم داشت برخورد کرد، سقراط علت ناراحتیش را پرسید؟ آن شخص گفت: در راه که می‌آمدم یکی از آشنایان را دیدم سلام کردم جواب نداد و با بی اعتنایی و خودخواهی گذشت و رفت و من از این طرز رفتار او خیلی رنجیدم. سقراط گفت: چرا رنجیدی؟ مرد با تعجب گفت: خب معلوم است چنین رفتاری ناراحت کننده است. سقراط پرسید: اگر در راه کسی را می‌دیدی که به زمین افتاده و از درد و بیماری به خود می‌پیچد آیا از دست او دلخور و رنجیده می‌شدی؟ مرد گفت: مسلم است که هرگز دلخور نمی‌شدم آدم که از بیمار بودن کسی دلخور نمی‌شود. سقراط پرسید: به جای دلخوری چه احساسی می‌یافتی و چه می‌کردی؟ مرد جواب داد: احساس دلسوزی و شفقت و سعی می‌کردم طبیب یا دارویی به او برسانم. سقراط گفت: همه‌ی این کارها را به خاطر آن می‌کردی که او را بیمار می‌دانستی آیا انسان تنها جسمش بیمار می‌شود؟ و آیا کسی که رفتارش نادرست است روانش بیمار نیست؟ اگر کسی فکر و روانش سالم باشد هرگز رفتار بدی از او دیده نمی‌شود؟ بیماری فکر و روان نامش “غفلت” است و باید به جای دلخوری و رنجش نسبت به کسی که بدی می‌کند و غافل است دل سوزاند و کمک کرد و به او طبیب روح و داروی جان رساند. ✍ نتیجه داستان: پس از دست هیچکس دلخور مشو و کینه به دل مگیر و آرامش خود را هرگز از دست مده و بدان که هر وقت کسی بدی می‌کند، در آن لحظه بیمار است. ‌‌🔴کانال مجمع الذاکرین 🌐 @majma_alzakerin🔰