.۶
■ آیت الله شیخ غلامرضا یزدی،
خیلی باقلوا دوست داشت اما برای اینکه مبارزه با نفس کند از آن پرهیز میکرد.
هر زمان میخواست بخرد مستحقی پیدا میشد و پولش را به او میداد.
بعد از ۳۰ سال باقوا تهیه کرد و همین هنگام پیرزنی در خانه او را زد و شیخ باقلوا را بخشید.
دست بر شکم خود زد و گفت
دیدی چگونه داغ بر دلت گذاشتم؟ سی سال مبارزه کرده بود، بعد سی سال خدا مامور فرستاد مرا امتحان کند. الحمدلله که از این امتحان سربلند بیرون آمدی.
.
سند : وقعه الطف صفــــــحهی ۱۷۴
#شمریتیاحریت
🌐
کانال مجمع مساجد و هیئات کوی پردیس