هرچه جوان از دست و پا افتاده باشد
زشت است پیش چشمها افتاده باشد
ایکاش با افتادنش طشتی نکوبند
روی زمین بیسرصدا افتاده باشد
تلخ است همسر، زهر همسر را بنوشد
مردی ز ظلم آشنا افتاده باشد
انصاف اصلا نیست در بیرون برقصند
در حجرهاش آقای ما افتاده باشد
در راه پشت بام میبیند مصیبت
پیکر که بین پلهها افتاده باشد
هرجا بیُفتد روزگارش کربلاییست
فرقی ندارد که کجا افتاده باشد
ای وای اگر در ازدحام سخت گودال
روی تنی سرنیزهها افتاده باشد
این آبرودار قبیلهست و روا نیست
عریان در این صحرا رها افتاده باشد