@majmaozakerine: دشمنی می کنی ُّو می زنی و می بَری ام بزن اما نگـــو از مـــادرِ من مـــادری ام دست من بسته ایُّ و می کِشی ام در کوچه کوچــه فهمیــده علی صولــتم و حیـدری ام شعله آمد به درِ خانه ولی خــانه نسوخت سوخت با خاطــره یِ خانه دل کوثری ام خانه ای سوخته بود و مادری زخمی بود گفت ای مردم این شهر خودم لشکری ام یاس نیلیِّ علی یک تـَنــه صد لشگر شد ضربه ای آمد و افتاد پــَرِ این پری ام پـَرَش افتــاد ولی در به در مولا شد بالْ بالی زد و زد ناله که پیغمبری ام روضه ی پیر حرم روضه ی مادر شده است ندبه می خوانم و بی تاب گل عسگری ام پایان ندارد بی قـراری هایِ زهـرا تکرار خواهد شد غریبی های مولا کوچه... مدینه... تازیانه... بندِ کینه پایِ برهـنه... طعـنه و زخم زبانها هر قدر می خواهی بزن اما نَکن باز در محـضرم دیگـر زبان ناسزا را ای بی حیا من مادرم را دوست دارم حُرمت نگه دار و نکن توهین به طاها هر چنـد بالای سرم شمشیر دیدم هر چند افتاد از سرم عمّامه... امّا... پیش دو چشم خواهران و دخترانم غارت نشد پیراهـن و انگـشترم یا... خنجـر نبرّیده سـرم را تا ببیند بر روی نیزه دخـترِ من رأس بابا پای برهنه پشت مَرکب می دویدم مثـل رقـیّه گـفته ام برگـرد آقا @majmaozakerine