گل سرخ
شب است و فاطمه و جانماز آماده
شب وسکوت ونوایی حزین و دلداده
به دیده بانی مادر عزیز دختر کی
به کنج خانه به قلبی پرآذر افتاده
سؤال می کند از خود زحالت مادر
جواب سخت وغم افزا سوال اوساده
نماز مادر من گشته بی قیام از
مگر خدا به جوانی غم وبلا داده
قنوت او زچه یک دست آمده
یقین که دست شکسته زکار افتاده
به روی پیرهن مادرم گل سرخ
هنوز خون چکد از سینه روی سجاده
مجتبی صمدی شهاب