دل محزونه ، داره می خونه به یادِ مادر،چشام بارونه داغ عجیبی رو قلبم نشسته راه گلومو یه بغضِ که بسته شهر مدینه دلـم رو شکسته خودم دیدم تو کوچه راه مادرم رو سد کرد خودم دیدم زخم ‌زبون حال و روزش رو بد کرد خودم دیدم چادر مــادر منو لگد کــرد وای حسن وای حسن وای حسن حسن جان با قلبی خــون ، نــدارم سامــون تا دیدم سوختی ، شدم نیمه جوون خوب شد که زینب تو کوچه نبوده حالا کـه می بینه چهره ت کبوده می پرسه مادر گناهت چی بوده!؟ مادر من تو با صورت خوردی زمین واویلا مادر من تو کوچه پیر شـدم ببین واویلا مادر من چه زود شدی خونه نشین واویلا