هم پریشان حسینم هم پریشان حسن (اِی به قربان حسین و اِی به قربان حسن) 2 روز اول مادرم چشمان من را نذر کرد این یکی آنِ حسین و آن یکی آنِ حسن اِی به قربان حسین و اِی به قربان حسن هر شبی که فاطمه در روضه‌هامان می‌رسد هست گریان حسین و هست گریان حسن ای به قربان حسین و ای به قربان حسن زیر ایوان نجف دیدم که روزی می‌رسد (یا حسن جان می‌نویسم زیر ایوانِ حسن) 2 هر کجا رفتم دیدم کار دست مجتباست بشکند دستم نباشد گر به دامان حسن (ای به قربان حسین و ای به قربان حسن) 2 قاسمش وقتی به میدان زد حسین آهسته گفت می‌رود جان حسین و می‌رود جان حسن نعره زد إن تُنکِرونی فَأنا ابن المجتبا تیغ را چرخاند و گفت این است طوفان حسن ای به قربان حسین و ای به قربان حسن ◾️◾️◾️◾️◾️◾️