۴۵ (مجلس یزید) شامی بی حیا،گرچه هستیم اسیر از کرامات حق،بر شماییم امیر وا غریبا غریب۲ از شما شامیان،کینه افزون شده زین همه ظلم و کین،دل ما خون شده وا غریبا غریب۲ زین همه ظلم و کین،شده دل ها کباب از چه جای همه،شده بزم شراب وا غریبا غریب۲ داخل تشت زر،سر ببریده است این حسین من و،نور دو دیده است وا غریبا غریب۲ داخل تشت زر،نور عین من است سر غرق به خون،این حسین من است وا غریبا غریب۲ پر ز خون گشته است،لب خون خدا بر لب او ز چه،زنی چوب جفا وا غریبا غریب۲