... 🇮🇷🥀🇮🇷🥀🇮🇷🥀🇮🇷🥀🇮🇷 هرجا که زهرا چادرخود راتکان داد این لاله های سرخ را روزی مان داد اینها ز جمع لشکر عشق خدایند این بچه های فاطمه روزیِ مایند هرچندبی دست و سرو پاو پلاکند مردان پاک وعاشق این آب وخاکند آنها همه رزمندگان فصل عشقند دریـا دلان بی بـدیل نسل عشقند روزی که خاک سر زمینم درخطر بود ایـران پـاک و نـازنینم در خطر بـود عـزم خطر کردند این مردان عاشق سینه سپر کردند این مردان عاشق هـرگز مپندارید مشتی استخوانند اینان همان شور آفرین رزمندگانند امروز اگر امنیت ما پایدار است ازخون پاک این شهیدان یادگار است جان داده اند تاخاکمان دشمن نگیرد این سر زمین پاکمان دشمن نگیرد خـون ریختند تـا آبـروی مان نریزد ایستاده اند مردانه تادشمن گریزد درسینه هاعشق خدایی موج میزد اخـلاص و تقوای الهی مـوج میزد بایدشنید ازجان وصیت هایشان را خالص ترین پندونصیحت هایشان را یاد شهیدی که بخون غلتید و خندید گفتا که با جان با ولایت عهد بندید راه شهیدان غیرعشق به«ولی»نیست راه ولایت راه عاقبت بخیری است سوی دیارعاشقان رفتن چه زیباست هم بانوای کاروان رفتن چه زیباست یادش بخیر آن روزگار مهربانی گلهای سبزی که خزان شد در جوانی امروز یادسبزشان درسینه ی ماست تصویر زیبایی شان آیینه ی ماست مدیون قطره قطره خون پاکشانیم ازدوری شان اشک ماتم می فشانیم یک عده پنهان زیرخاک کوه و دشتند قربانشان گردم هنوزم بـر نگشتند آنان به عشق فاطمه گمنام ماندند از برکت زهراهمه خوشنام ماندند ایـن بچه های مـادری زهرا تبارند از عشق مـادر تاقیامت بی مزارند فانی شدن ازبهرزهرا جاودانی است مردن در این راه الهی زندگانی است این لاله ها تاکه بخاک وخون فتادند گویا به آنان چشم وگوش غیب دادند گـویا صدای غـربت حیـدر شنیدند باگوش جان آن صیحهٔ مادر شنیدند دیدند آن آیینه ی آتش گرفته درپشت آن در سینه ی آتش گرفته بشنیده ایم قنفذ ز روی خشم بد زد آیـا علی دیـده که زهـرا را لگـد زد؟ مولا اگر دیده اَمان از دل حیدر دشمن گلش چیده اَمان ازدل حیدر سیلی زدند به فاطمه آنان که پستند پیش علی پهلوی زهرا را شکستند تا وارد بیت علی آن بی حیا شد دیگر مگو«مداح»با حیدر چها شد 🇮🇷🥀🇮🇷🥀🇮🇷🥀🇮🇷🥀🇮🇷