اگر که شکسته سر دخترت
نخور غصه بابا فدای سرت
اگر نیمه جانم اگر ناتوانم
نخور غصه بابا فدای سرت
کنارم آمدی حالا که من افتاده ام از پا
ببین من هم شدم آخر شبیه مادرت زهرا
شبیه غنچه ای زیر لگد بنگر که پژمردم
سرِ نیزه تو سنگ و من به پایت کعب نی خوردم
حُسَینٌا قَتیلٌا بِوادِی الطُفوف
و ناهَد عَلَیهِ عُیونُ السُیوف
حبیبُ السماءِ سَلیبُ الرداءِ
و ناهَد عَلَیهِ عُیونُ السُیوف
****
اگر که سرت بوی نان میدهد
غذای مرا ساربان میدهد
دو چشم زخمی ات دیدم
که جای زخم چشمم سوخت
به خون آغشته شد مویت
ببین که موی من هم سوخت
نمیپرسم از انگشتر مپرس از آن النگویم
مگو بابا تو از معجر ز پیراهن نمیگویم
کشید از سرم روسری ام عدو
کشیدم خجالت ز روی عمو
به زخمم نمک زد مرا تا کتک زد
کشیدم خجالت ز روی عمو
#واحد
#حضرت_رقیه
#حسین_سیب_سرخی
شب سوم ماه محرم 1402
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین