تو قتلگاه تا خورد زمین سپر نداشته غارت که شد از خیمه ها خبر نداشته اسا اگه نمیزدن ضرر نداشته خندیدن شمر به نیزه خوردنش رفت دو سه بار با چکمه رو تنش با شکمه گرسنه کشتنش دلگیر از جسارت نامرد شمر که رو سینه جا خوش کرد بند پنجم : نفس بکش تاکه یکم. نفس بگیرم می‌خوام تن . کم تو رو . رو دس بگیرم فقط بگو . سرت رو از . کی پس بگیرم با شکمه گرسنه کشتنت خندیدن شمر به نیزه خوردن رفت دو سه بار با چکمه رو تنت اشفتست رگی که در هم باشه این تن رو تکوم بدی میپاچه ➖➖➖➖➖➖➖