جدال می کنن خونتو تو قتلگاه حلال می کنن هوار می زنن تو رو هم پیاده هم سوار می زنن تنت پاشید خون تن بی کفنت پاشید جوری زدن که جوشنت پاشید صورت مثل حسنت پاشید سرو بردن عمامه ی پیغمبر و بردن نعلین و خود و سپر و بردن انگشت، با انگشترو بردن (علی المظلوم۳ واویلا) چقدر میزنن به تلافی حنین و بدر میزنن کتک می زنن هی به زخم بچه ها نمک می زنن دیگه دیر شد تو قتلگاه زینبتم پیر شد تن تو غرق نیزه و تیر شد حرمله تازه واسه ما شیر شد سوی نیزه دویدم و تا پهلوی نیزه دیدم توی هیاهوی نیزه سر تو رو زدن روی نیزه (علی المظلوم۳ واویلا) نگاه می کنن روزگار خیمه رو سیاه می کنن عذاب می کنن خیمه رو رو سرمون خراب می کنن چه غوغا شد عزای انسیه ی حورا شد پای حرومی به حرم وا شد یه قتلگاه تو خیمه بر پا شد تلاطم شد خیمه پر از شعله ی هیزم شد رقیه زیر دست و پا گم شد عمه اسیر چشم مردم شد (علی المظلوم۳ واویلا) محرم ۱۴۴۴