نوحه حضرت رقیه عمه جان کن نظر آمده میهمان برده از دست من صبر و تاب و توان کنج ویرانه ام از رخش با صفاست همه جا کربلاست همه جا نینواست عمه جان عاقبت شام غم شد سحر دیدن روی تو از ره آمد پدر پس چرا عمه جان سرش از تن جداست همه جا کربلاست همه جا نینواست تازیانه زده دشمنم بر تنم مادرت فاطمه آمده دیدنم بین که دردانه ات از ستم در نواست همه جا کربلاست همه جا نینواست با صفا کرده ای ابتا خانه ام تو مرا شمعی و من چو پروانه ام تو نگفتی پدر که رقیه کجاست همه جا کربلاست همه جا نینواست بس دویدم پدر در پیِ قافله کن نظر پای من شده پر آبله ارس مادر ببین به تنم جانفزاست همه جا کربلاست همه جا نینواست موضوع: سبک: شاعر: (با تغییر)