علی ...یتیمای فاطمه رو با احترام برداشت..
حسین..یتیمای حسن و با احترام برداشت..
یه جا سراغ دارم.بچه رو بدن پاره پاره و بی سر بابا افتاد..هزارو نهصدو پنجاه زخم..با تازیانه بلندش کردن..یا ابتا....اُنظُر الی عَمَّتی..
وای وای وای..بر گردیم مدینه.... هرجور میتونی امشب ناله بزن..ای جوون...
بچه هارو از روی سینه ی پیغمبر برداشت..رسول خدا نگذاشت.گف اینا باشن.من راحت جان میدم..این سنگینی حسین و حسنم لازمه..باید روسینه ی من باشن..
این یه سنگینی بود رو سینه ی رسول خدا...
من یه عبارت از مقتل....خانوم زینب اومدبالای گودال..والشِمرُ جالسُ علی صَدرِک..
حسییییین..حسییییین..
🍀
✍️خادمه شهید
التماس دعای فرج🤲
🍀🍀🍀