بسم الله الرحمن الرحیم ازهمان آتش در،بود تنت تاول زد تا سحر آب شدی وبدنت تاول زد پوست همچوگل پیرهنت تاول زد بین در،پیکره ی سوختنت تاول زد لگدی خورد به در ، پیکرزهرا افتاد من نگویم که دگر معجر زهرا افتاد اشک از گوشه ی چشم تَر زهراافتاد چادری پاره شد و از سر زهرا افتا د مردکی پست مرا، بر تو غم اندوخته بود صورت ازضربت دستی چه برافروخته بود گیسویت در وسط آتش در، سوخته بود سینه ات را نوک مسمار به در دوخته بود 🔸شاعر: غلامی (مجنون کرمانشاهی) ________________________ 🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹