#حضرت_زهرا
بیمارخانه ام بدنت را تکان بده
بانوقبول صورت نازت نشان بده
خانه خراب گشتم وغم بر سرم نشست
همچون کبوتری به قفس این پرم شکست
ای مرغ آشیانه پرت را بریده اند
درکوچه ها تن وبدنت راکشیده اند
زهرا چقدر حال و هوایت پرازغم است
تقصیر سرفه است صدایت پرازغم است
آئینهی ترک ترک از سنگِ هاشکست
خانوم من عزیز علی غم به دل نشست
یکباره شدکه زندگیام را بهم زدند
زهرا تو را به کوچه همه پشتِهم زدند
قلبم کنارِ توست ولی نازمیکنی
این چند وقت پشتِ علی راز میکنی
آن خون تاولت سندی ازمدینه است
آن سرفهی غلیظ تو از درد سینه است
آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)