متن روضه حضرت موسی بن جعفر علیه السلام مدآح..حاج آرمین غلامی نشسته بین زندان دلبرمن شده جاری براواشک تر من موسی ابن جعفر علیه السلام در گودالی زندان بود و زندانی که در گودال باشد اگر منطقه مرطوب نباشد ممکن است آن گودال بی رطوبت و خشک باشد. مثل زیرزمین در قم. امّا بغداد، آن شطّ عجیب از آنجا عبور می کند که مانند یک دریاست. فشار آب تمام آن منطقه را مرطوب کرده است و لذا اگر بخواهند یک زیرزمین حفر کنند و لو این زیرزمین ۵/۲متر عمق داشته باشد یا اصلاً آن زیرزمین پر از آب می شود یا اگر آب نیاید و یک مقدار دورتر باشد قطعاً مرطوب است. مسلّم است حضرت موسی بن جعفر علیه السلام در یک جایی در بغداد زندان بوده است. هوای آزاد نداشت آفتاب هم نمی تابید آن قدر تاریک بود بطوری که روز از شب تمیز داده نمی شد. علاوه بر تاریک بودن مرطوب هم بود. حضرت، یک مشت استخوان شده بود، موسی بن جعفر علیه السلام در گوشه زندان می گفت: پروردگارا! آرزو داشتم یک نقطۀ خلوتی داشته باشم که تو را عبادت کنم و اینک به آن نقطه خلوت رسیدم، یحیی برمکی از طرف هارون آمد به موسی بن جعفر علیه السلام بگوید: آقا! اقرار کن که بد کردی هارون آزادت می کند وقتی به حضرت عرض کرد، حضرت در جواب فرمود: عمر من هم سپری شده است؛ چیزی از زندگانی من باقی نمانده است. یعنی یک عبارتی فرمود که شاعر آن را به صورت شعر در آورد. (کُلَّما مَرَّ مِن جَلالِکَ یَوما مَرَّ فِی السِّجنِ مِن عَذابی یَوماً) [۱] می گوید: هارون! هر روزی که آفتاب به کاخ مجلّل تو طلوع می کند، یک روز از عمر من و زندان من می گذرد. یعنی عمر من و عمر تو هر دو تمام است. امیدوارم در پیشگاه الهی حقّ من از تو گرفته شود.والسلام این کلمه در زیارتنامه حضرت موسی بن جعفر علیه السلام وارد است که: (و المُعَذَّبِ فی قَعرِ السُّجونِ وَ ظَُلَمِ المَطامیر)[۲] یک ظلمتی است که(مطمُورِه)است. مطموره گودال نمور و نمناک را می گویند. زمین بغداد را اگر دو متر حفر کنی به آب می رسی، بدلیل آن شط بزرگ که در آنجاست. بنابراین همین قدر که یک کسی در داخل زیرزمین دو پلّه ای هم که زندانی باشد آنجا مطموره است، خیس است. آن وقت آقا در یک جایی زندانی بود که هم تاریک بود و هم مرطوب. غُل و زنجیر هم داشت فلذا معذّب بود، خیلی هم معذّب بود. پناه به خدا! این قدر آزرده شده بود که مثل علیّ بن ابی طالب علیه السلام در اواخر عمرش می فرمود: (اللّهُمَّ إنّی مَلَلتُهُم وَ مَلونی. )[۳] خدایا! من از مردم ملول شدم و مردم از من ملول شدند، سیر شدند. مردم از من سیر شدند؛ مرا از این مردم بگیر. موسی بن جعفر علیه السلام آرزوی مرگ داشت؛ یک وقت دیدند چهار نفر جنازه ای را با یک وضع خلاف ادب و خلاف احترام آوردند و بعد مردم دانستند این بدن مقدّس موسی بن جعفر علیه السلام است. والسلام ________________________________ [۱] المنتظم، ج۹ص۸۸ [۲] بحارالانوار ج۹۹باب۲روایت۱۰ص۱۷ [۳] المنتظم ج۹ص۸۸