اشعار عاشقانه
با زمرا، بی سر و سامان مکن
پیش دلم موی پریشان مکن
طاقت ماندن به برت هیچ نیست
در پی ویران شدنم، آن مکن
کاش بیایی و نگاهم کنی
سروخرامان شده طوفان مکن
دلخوش گرمای دلت بوده ام
آتش این سینه توسوزان مکن
تشنه شدم با عطش عشق تو
عشق مراچنین تو جوشان مکن
ماهی افسرده به دریا شدم
بگیرم ازآب وتوحیران مکن
درپی این حادثه می خوانمت
خسته مراگوشه میدان مکن
حرف بزن بادل من یک شبی
ترک من ای جلوه باران مکن
حرف بزن،حرف بزن بادلم
تشنه این عشق تو طولان مکن
حال،کجا می کشیم ام خوب من؟!
عاشق دلخسته پشیمان مکن
#آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)