معشوق من ،بگوزچه،ازمن بریده ای! عشقی دگربرای خودت برگزیده ای؟ ازبی محلی تو ،دگرخسته گشته ام معشوق من بگوکه تو،ازمن چه دیده ای؟ پیش دلم بیا،که کمی دردل کنم... خواهش زمن،همیشه مکررشنیده ای... ازمن عبورمیکنی وخسته ای زمن دادوفغان وناله ی من راندیده ای... کی میرسد شبی که درآغوش گیرمت!!! جانا،بعیدنیست,خداراچه دیده ای 🖋 _غلامی (مجنون کرمانشاهی)