🤞🤞بسم الله الرحمن الرحیم
#متن روضه علی اکبر(ع)
#مداح..حاج آرمین غلامی
#جمعه۱۹/ابان۴۰۲/مسجدنظام العلما
❇️غم ان لحظه که ارباب به شهزاده رسید
❇️ولدی گفت نشست و ز جگر ناله کشید..بعضی از حرفا...گفت آقا علی اکبر... سخت ترین جنگ روز عاشورا، مربوط به شهزاده علی اکبر بوده☑️خیلیارو به درک واصل کرد
ابالفضل شمشیر نگرفت
با یه نیزه رفت. مأموریتش آوردن آب بوده
☑️بطوری نوشتن برای علی اکبر حتی
#ضج_الناس.صدای عجز دشمن در اومد.ضجه میزدن که این کیه اینجوری داره جنگاوری میکنه؟؟☑️بکربن غانم از نام آورای عرب بود. همه میشناختنش،یلی بود برا خودش☑️وقتی اومد میدون، آقا سید الشهدا به ام لیلا فرمود: برو تو خیمه گیسو پریشون کن دعا کن علی اکبر، سالم برگرده
آقا علی اکبر جنگ نمایانی کرد.
اون نانجیبُ به درک واصل کرد
میدونم یاد چه روضه ای افتادی
☑️خانم حضرت زهرا اومد، گفت الان میرم سر قبر بابام رسول الله گیسوانمو پریشون میکنم
همه ی اهل مدینه رو نفرین میکنم
💢ای جوانمرد، جوانمرگ شدی یا نشدی؟
💢پیش پای پدر خویش چرا پا نشدی؟
❌یادم نمیاد حتی برا یه بارم که شده، پیشم پا دراز کرده باشی
♨️خنده ها بیشتر و جسم تو کمتر شده است
♨️نیستی و همه دشت، پیمبر شده است
⁉️زرهت حرز علی داشت،دریدند چرا؟؟
⁉️گرگها چنگ به روی تو کشیدند چرا؟؟
❎ داغ سنگین تو را شانه من، تاب نداشت
❎تشنه بودی، پدرِ تشنه ی تو آب نداشت
⬅️میرزا حبیب الله کاشانی تو کتاب تذکره الشهدا میگه آناً محاسن حضرت سفید شد
در یک آن، سفید شد.
⬅️حاج حسین کبیر، یه دونه پسر داشت. بچش شهید شد
⬅️میگفت هر روز آب یخ میریخت رو سینش
#جیگرم_داره_میسوزه
🔳شیخ جعفر شوشتری میگه آقا سیدالشهدا یه ساعت مرگ داره یه ساعت شهادت
🔳ساعت شهادت اون لحظه ای بود که
الشمر جالسٌ علی' صدره
شمر اومد رو سینه ی امام حسین
〽️ساعت مرگ آقا، اون لحظه ای بود اومد کنار بدن علی اکبر
〽️روح از بدن آقا، داره مفارقت میکنه
زینب اومد گفت داری چیکار میکنی با خودت؟؟
زینب اومد..♻️اول کاری که کرد، عباشو انداخت رو سر زینب
تا الان سایه ی ناموس منو احدی ندیده
بازم دلت یه جای دیگه رفته...
☑️گفت عبدالزهرا ، من یه تاریخ مرگ دارم یه تاریخ شهادت
☑️تاریخ شهادتم اون لحظه ای که همسرم بهم زهر داده
تاریخ شهادتم اون لحظه ای که همسرم تو خونه ام بهم زهر داده
😭اما تاریخ مرگم اون روزیه که تو کوچه های تنگ بنی هاشم...
یه بی حیایی
✔️مادرم کو، خدا مادرم جوونه
✔️خدایا خودت کمک کن زیر دست و پا نمونه،یه جمله ی دیگه بگم سینه بزنیم
☑️میگه تو کوچه های کوفه داشتیم رد میشدیم
آقا امیرالمومنین یهو نشست شروع کرد گریه کردن گفتم آقا اتفاقی افتاده؟؟
☑️شب علی اکبره دیگه....
گفت اونیکه داره میاد ...
فرمانده جنگ جمل تو یه قسمتی پرچمدار بوده،گفت این شخص، قاتل نوه ی من علی اکبر تو کربلاست
بگم یا مولا سال ها بعد قراره عاشورایی بیاد،قاتل نوه ی خودتو دیدی اینجوری بهم ریختی☑️چه حالی داشتی هر روز نگات به مغیره میفتاد،هر روز نگات به قنفذ میفتاد
☑️دیدن یه طرف، خندیدن یه طرف
یه شعری بود تو فاطمیه برات میخوندم، ناله میزنی برات بخونم؟؟
😭سادات شرمنده، مغیره به اشک علی میخنده😭سادات شرمنده، دست آقارو با طناب میبنده😭میبرن میون کوچه ها، فاتح حُنین و خیبرُ😭یک نفر نیست بگه نامردا، وا کنید دستای حیدرُ
👌علی را بین چشم عام بردن
👌علی را عده ای بدنام بردن
#مداح..حاج_آرمین غلامی