📝 روضه شب جمعه🤞🤞 ..حاج آرمین غلامی چشمی که دریا می شود شبهای جمعه محبوب زهرا می شود شبهای جمعه توبه همان اشک است، با اشکی که دارم این دیده زیبا می شود شبهای جمعه گرچه گنهکارم، ولی با دست زهرا این نامه امضا می شود شبهای جمعه درد فراق کربلا ، درد گناهم این دو هم آوا می شود شبهای جمعه خیلی دلم حال و هوای گریه دارد در سینه غوغا می شود شبهای جمعه از اول هیئت همیشه رسم این است با روضه معنا می شود شبهای جمعه عطر حرم تا بر مشام من می آید دردم مداوا می شود شبهای جمعه فرقی به فرزندان زهرا نیست اما باب الحسین وا می شود شبهای جمعه هرجا که نامی از حسین آید یقیناً عرش معلا می شود شبهای جمعه با روضه های شاه بی لشکر همیشه غم خانه بر پا می شود شبهای جمعه چون قامت زهرا خمید از زخم حنجر هر قامتی تا می شود شبهای جمعه اصلاً نميخواهم دگر روضه بخوانم مادر که تنها می شود شبهای جمعه شبهای جمعه سوختن را دوست دارم گریه به شاه بی کفن را دوست دارم دخترِ فاطمه بازار خدا رحم کند چادرِ پاره و انظار خدا رحم کند ما که کوچه فقط خاطرۀ بد داریم شود این حادثه تکرار خدا رحم کند نیزه داران همه مست اند نیفتی پایین حنجرت خوب نگه دار خدا رحم کند ... دست انداخت یکی پردۀ محمل را کند جلویِ چشمِ علمدار خدا رحم کند ... *یه بیتُ التماسِ دعا ...* راهمان از گذره برده فروشان افتاد ... این همه چشمِ خریدار خدا رحم کند ... «شاعر : قاسم نعمتی» *من میگما ، انگاری داشت دعوا میشد ... خانم صدا زد ... یه وقت صدا قرآن از سرِ بریده بالا رفت ... همه حواسها پرت شد ... بی بی بچه ها رو جمع کرد ...* دخترِ فاطمه اذیت شد از نگاهِ حرام وای از شام ... سر و تشت و پیاله هایِ شراب چوبِ بی احترام وای از شام ... *عرضم تمام،کاروان راه افتاد به سمتِ کربلا و مدینه ... به دو راهی رسید ، ساربان اومد گفت یا علی ابنِ الحسین،کدوم طرف برم ؟ آقا بغض کرد ... فرمود هرچی عمه جانمان بگه ... اومد گفت خانم ، کجا برم؟نذاشت حرفش تموم بشه ، فرمود کربلا ... ما هنوز خودمون رو برا حسین نزدیم ... تا حالا هر چی زدن ، اونا زدن ... حالا نوبتِ ماست ... یکی ربابُ بگیره ... ای وای .... ای وای ... یکی سکینه رو بگیره ... تا نزدیکایِ قبرها رسیدن ، از بالا مرکبا مثلِ برگِ خزان افتادن ... زنایِ بنی اسد دوان دوان ... خانم ... اینجا قبری نیست ... قبرها جلوست ... گفت برید کنار ... کجا بودید عاشورا،اکبر رو اینجا زدن ... گفتن خانم ... قبرا جلوست ... گفت برید کنار ... قاسمُ اینجا استخوان هاشو ... دیدن بی بی به زمین افتاد ... خانم پاشو ... قبرها جلوست ... گفت برید کنار ... کجا بودید صبحِ یازدهم ... اسب هاشونُ نعلِ تازه زدن ... تمام صحرا بویِ حسین ...حسین .... مراسم روضه شب جمعه پنجشنبه۷تیرماه۱۴۰۳ مداح.حاج آرمین غلامی👇👇