اسارت_شام غلامی_مجنون وسط هلهله ها، پیروهنت، شدغارت روضه کوتاه، سری در بدنت ، شدغارت ازسرای کوفه من راسوی شامات برند پیش من پیکره ی، پر زدنت ، شدغارت بین این دشت تن تو چه قدر پخش شده درنیودخواهرت وای تنت ، شدغارت رفتی وجسم تو را معجر من جمع نمود پاره پاره شده ای و کفنت ، شدغارت ساربان رفته پی بردن انگشترتو وسط دشت عقیق یمنت ، شدغارت بردن راس تو دردست سنان افتاده رفتی و جامعه ی هم سخنت ، شدغارت درعزای تو، به پایت سرخودمی شکنم به ره شام ، سر بت شکنت ، شدغارت شمروخولی وسنان،همسفرزینب بود کربلا، عصردهم بودتنت ، شدغارت دوم محرم۱۴۰۳