اسارت_شام
#شاعر_آرمین غلامی_مجنون
وسط هلهله ها، پیروهنت، شدغارت
روضه کوتاه، سری در بدنت ، شدغارت
ازسرای کوفه من راسوی شامات برند
پیش من پیکره ی، پر زدنت ، شدغارت
بین این دشت تن تو چه قدر پخش شده
درنیودخواهرت وای تنت ، شدغارت
رفتی وجسم تو را معجر من جمع نمود
پاره پاره شده ای و کفنت ، شدغارت
ساربان رفته پی بردن انگشترتو
وسط دشت عقیق یمنت ، شدغارت
بردن راس تو دردست سنان افتاده
رفتی و جامعه ی هم سخنت ، شدغارت
درعزای تو، به پایت سرخودمی شکنم
به ره شام ، سر بت شکنت ، شدغارت
شمروخولی وسنان،همسفرزینب بود
کربلا، عصردهم بودتنت
، شدغارت
#دهه دوم محرم۱۴۰۳