بمناسبت شهادت امام علی بن الحسین علیه السلام زین العابدین
مدح امام زین العابدین علیه السلام
حاج آرمین غلامی(مجنون)🖤👇👇
اکثر مورخان نقل کرده اند که هشام بن عبدالملک هنگامي که خواست طواف کعبه را آغاز کند و به حجرالاسود نزديک شود، فشار جمعيت به حدي بود که او نتوانست خود را به آن برساند و ناگزير برگشت و بر تختي که براي او نصب کرده بودند نشست و بزرگان شام جملگي در اطراف او حلقه زده و به تماشاي مطاف پرداختند.
ناگهان امام سجاد (ع) نيز نزديک حجرالاسود آمد و در برابر عظمتش موج جمعيت کنار رفت و مردم راه را براي او باز کردند تا به آساني حجرالاسود را استلام نمود و به طواف پرداخت. گويند تماشاي اين منظره موجي از خشم در دل هشام برانگيخت و آتش حسدش شعله کشيد. يکي از چاپلوسان با تعجب گفت: اين کيست که مردم براي او راه باز ميکنند و از او تجليل ميکنند؟ هشام که او را ميشناخت تجاهل کرد و گفت: او را نميشناسم! فرزدق که در آنجا حاضر بود، از اين حقکشي احساساتش تحريک شد و در پاسخ آن مرد قصيده ی ميميه ی مشهور خود را سرود و خطاب به هشام تا پايان خواند و گفت: اي هشام! همه ی موجودات زمين و آسمان او را ميشناسند. تو چه طور نميشناسيش؟
يا سائلي اين حل الجود و الکرم عندي بيان اذا طلابه قدموا
هذا الذي تعرف البطحا و طأته والبيت يعرفه و الحل و الحرم.
هذا ابن خير عبادالله کلهم
هذا التقي النقي الطاهر العلم
هذا الذي احمد المختار والده
صلي عليه الهي ما جري القلم
لو يعلم الرکن من قد جاء يلثمه
لخر يلتثم منه ما وطاء القدم
هذا علي رسول الله والده امست
بنوره هذه تهتدي الأمم .
اي که مرا از سر منزل جود و کرم ميپرسي! از نشان آن مرا سخني است که چون جويندگانش فرا رسند، باز هم خواهم گشت.
اي که تو او را نميشناسي! او کسي که سرزمين بطحا جاي قدمهايش را ميشناسد و کعبه حل و حرم و بيت خدا نيز او راميشناسند.
اين بهترين بندگان خداست و اين همان شخصيت منزه از هر آلودگي و رذالت، و پيراسته از هر عيب، و کوه علم فضيلت است. اين کسي که احمد مختار، پدر اوست که تا هر زمان که قلم قضا بر لوح تقدير روان باشد، بر او درود فرستد. اگر رکن يعني حجرالاسود بداند چه کسي به بوسيدنش قدم بر ميدارد هر آينه فرو خواهد افتاد تا جاي پاي او را ببوسد.
اين همان علي است که پدرش پيامبر خداست، همان پيامبري که اقوام و امتها با نور هدايت او رستگار شدند. بعد فرزدق ادامه داد و گفت: اين همان کس است که جعفر طيار و حمزه شهيد، اعمام او هستند. حمزه همان قهرماني است که محبتش در جان هر انسان ريشه دوانده است. اين، فرزند فاطمه سرور بانوان جهان است و پسر پاکيزه گوهر وصي پيامبر است که آتش انتقام از زبانه ی تيغ او ميدرخشيد... چون قصيده به پايان رسيد، هشام به فرزدق گفت: چرا تاکنون در مدح ما چنين شعري نگفتي؟ فرزدق با کمال شجاعت گفت: جدي مانند جد او و پدري همطراز پدر او و مادري به طهارت مادر او بياور تا تو را نيز چون او ثنا گويم. هشام پس از اين جريان نام فرزدق را از دفتر جوايز زدود و او را در سرزمين عسفان بين مکه و مدينه زنداني کرد. فرزدق اين شعر را گفت: اتحبسني بين المدينة و التي اليها قلوب الناس يهوي منيها سپس هشام آزادش کرد.
چون خبر به امام سجاد رسيد دوازده هزار درهم صله براي او فرستاد. فرزدق قبول نکرد و گفت: من براي پول تو را نستودم و فقط براي خدا ثنايت گفتم. امام مجددا پيام فرستاد که ما اهل بيت اگر چيزي به کسي ببخشيم ديگر از او باز نميگيريم
.
کانال مجنون کرمانشاهی