یلدای حیدری من حیدری هستم،به کسی ربط ندارد الله پرستم ،به کسی ربط ندارد روکرده دلم سوی نجف،همچو کبوتر حالاڪه شڪستم به ڪسی ربط ندارد در راه علی پای پیاده شده طی عمر از پاے نشستم به ڪسی ربط ندارد نوشیدن می، حـال مـرا سخت ڪَرفته من باده پرستم به ڪسی ربط ندارد هشیارےد یروزه من ازجام علی بود امروزڪه مستم به ڪسی ربط ندارد شادم ڪه به دنیاے کسی غیرتوحیدر امیــد نبــستم به ڪسی ربط ندارد دیــوانه و شـــوریــد ه و( مجنون)غدیرم من هرچه‌ڪه هستم به ڪسی ربط ندارد غلامی(مجنون کرمانشاهی)