بسم الله الرحمن الرحیم
#ام_البنین
زیرتیغ ودشنه هابود، یلانت کشتند
شیرمردانِ جگردارِ جوانت کشتند
تاشنیدی پسرت رفت ،زمین گیرشدی
ازهمه مردم این شهر، شماسیرشدی
داغ شیران نرت، علت خونین بالی ست
گفتی ای خلق که جایِ پسرانم خالی ست
گفتن از بی کسی ات حال بُکاء می خواهد
مادر داغِ جوان دیده، عصا می خواهد
چه بگویم!؟ که از این بغض، صدا می بارد
چه کسی گوشه ی تابوتِ تو رابردارد
بردل و جان وتنت، غصه و غم می ریزد
داغدیده زغمش، زود به هم می ریزد
توبیا،لحظه ی آخر کمی از ماه بگو
ازنگاه دلکش دلبر دلخواه بگو
کیست تا روضه ای از مشک بخواند به برش
یک دلِ سیر ببارد به عزای قمرش
درعزای پسرانت جگر عالم سوخت
پایِ این روضه دلِ حاکم یثرب هم سوخت
بعده عباس تو شدراهی گودال حسین
وای ازکوفه وشام، معجر و خلخال حسین
سرعباس وحسینت همه برنیزه نشست
عاقبت، ام بنین، سینه محبوب شکست
پسرانت همه افتاد، به خاک صحرا
خنده ی حرمله ها کشت دل زینب را
-آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
اللهم صل علی محمد وآل محمد