چشمانت را نبند!
تصورِ درد و خون و پریشانی، تصورِ اشکهایی که از سر بیپناهی سُر میخورند روی معجرهای خاکی،
تصور مبهمی از صدای شیونی که گم میشود در صدای شلیک در صدای هلهله در صدایِ ممتدِ قناصهایی که فرقی را میشکافد...
وَ خون
و خون و جویباری از خون...
چشمانت را نبند تصورش با چشمان باز هم یک شکاف عمیق میاندازد روی قلب آدم.
برای محورِ مقاومت دعا کنید.
برای مردم مظلومِ یمن و فلسطین
_زهرا سادات 🌱