🔸هو نامِ خدا اولِ هر جاری است، ظاهرُ والباطِنُ والباری است، رُخصَت از آن یارِ قَلَم آفرین، داده قلم را قسمی، آفرین، تا که بشر را شَوَد آموزگار، شاهد و مشهودِ خداوندگار، ن وقلم اولِ هرشاعری ست، مشعرِه یِ واقِفِ هر ساحری ست،! کاش قلم یاورِ جانی شُدی، بَر سَرِ سوگندِ نهانی شدی، نایِ قلم، خونِ خدا را بگو،، شاهدِ هَر ارضِ بلا را بگو،، گفتنِ از خونِ خدا ساده نیست، واژِه یِ اعجاز که آماده نیست،! هرچه بگوئیم زِ داغش کم است، ماتَمِ ما، ماتمِ این ماتم است،!! بُغضِ فروخُفته، غمِ عاشقان، سِیلِ سِرِشکِ غمِ دردِ نهان،، گِریه یِ تقدیرشده چون قَضاء،! سُرخیِ این داغ عزا شُد عزا،! گاه به دنیا توئی عینِ نیاز،، گاه توئی آخِرَتی چاره ساز،! گاه شهیدی که به فرمانِ حق، عاریه از خونِ تو دارد شَفَق،، گَرچه رَهَت جُمله به سوی خداست، باز گَهی شَک به تو عینِ جَفاست،،!! گاه تو را آب کنند، پیشِ آب،!! گاه به اشکی، گُنهی چون ثواب،!! گاه به کین خواهی ات آلوده اند، گاه به کینِ پدرت سوده اند،،!! خلق به نامِ تو چه ها دیده اند،؟! قیل ومقالات، چه بشنیده اند،؟! ماتَمِ تو اَصل شُده یا حسین،(ع) راهِ تو صد فصل شده یا حسین،(ع) همتِ والایِ تو ماتم شده،،! نهضتِ تو سوگِ دَمادَم شده،! خوانِ تو بَر خون مُقَدَّم شده،! ظاهراً این است، مُحَرَّم شده،!! گاه تو با آب شَوی امتحان،! آبِ حیاتِ بَشَری، جانِ جان،، زَر شُدِه دشمن به روزِ بلا،، زور به تزویر رسد کربلا،، خون خدا، دشمنِ تزویر و زور، دشمنِ تو زَر بِبَرَد تا به گور،! بَردِه شُدِه نوعِ بشر در زمین، خمیده شد قامتِ دینِ مُبین،، راهِ تو صدگونه پدیدار شُد،! خونِ تو در تعزیه تکرار شُد،! آب شده مایه یِ جنگِ بَشَر،، نان به مظلوم حرامی دِگَر،، هَمچو یَزیدند جهانخورِگان، کاخِ سِتَم هاست و بیچارگان،! بَس که حرامی به شکم کرده اند، جایِ خدا رو به صنم بُرده اند،! خَلقِ خدا بندِه یِ این اشقیاء، رَحم به مردم شُده ضِدُالقَضاء، اَمر به معروف به بازار نیست، مُنکَریان را به جهان عار نیست، بُت شِکَنی کُن، که بسی بُت شدند، باعِثِ تبعیض وتفاوت شدند،! باز خُروجی بِنَما، خونِ حَق،، تا که به ایثار جهان مستحق، قطره یِ خونِ تو حیاتِ بشر، جانِ دِگَر بر تنِ هر جان به سَر، راهِ رهائی توئی آموزگار، عِلم توئی،ای تو به هستی قرار، دَستِ خدا، باز تو دستی بگیر، تاکه شود نوعِ بشر دست گیر، باز به تکبیر خدائی شده،، نِی شُده، بانِی نوائی شُده، جانِ دگر بَرتنِ دِلمُردِگان، خیزِ نهائیِ زمین خوردگان، راحتِ مظلوم زِ هَر شَرُّ و فَر، ای که پیامت همه پِیکِ ظَفَر، مُرسَلِ حق گفته: تونورِ عینی، راهِ نجاتِ بشری، حسینی،، آن که نبی گفته حسین ازمن است، وارِثِ انبیاء همین یک تن است،، دیده یِ دل، مَنظَرِ باغِ من است، حافِظِ دین، خامسِ این گلشن است، بارِ دگر یار بخواه یا حسین،، نورِ نبی، نورِ علی، نورِ عِین، چشمِ دلی گَر نِگَرَد سویِ دوست، هیچ نَبینَد، به جُز رویِ دوست، او همه فانیِ خدا،، ناخداست،، کشتیِ مُنجی به یَمِّ بَلاست، هَرچه بلا را به وَلایش خرید، بَر سَرِ نِی پرده ی دل را درید، روحِ حماسه نَیارَست تاب، داغِ دلش آب کُند آفتاب،، کُلِ صَفا، مَروِه زِ عَزمَت خَجِل،! بی تو همه راه به حج مُنفَعِل،،! راه نَما، گاه به گُمراهی است، باز پِیِ راه زِ بی راهی است،، بَر سَرِ تاریخ زِ احمد بگو،، پاکیِ آئینِ محمد بگو،، باز علی را تو به فریاد خوان، رَسمِ عدالت به دنیا نشان،، یاریِ ما کُن، تو نِعمَ الاَمیر، تا هَمگان سویِ سِراجِ مُنیر، ناجیِ هَرعصر، نیازِ زمان،، مَلجَاءِ آزاده یِ آزادگان،، نایِ تو اَمری به همه خوب ها، ناهیِ مُنکَر همه سرکوب ها، باز نجات از تو و آن راهِ توست، نورِ نهائی زِ مصباح توست،، هان، همه عالَم بِدانَد حسین،، راه نشان داده به تا، یا و غین،! سَر بِدهَد، این همه پَرپَر دَهَد، رَنگِ خدا، اوست به اَحمَر دَهَد، جانِ جهانی ست به فریادها، نَهی به مُنکَر، همه بیدادها،، ریشه یِ هرظلم چو خُشکَد بدو، چاره یِ مظلوم به سَدِّ عَدو، راه توئی راهِ خدا راهِ تو،، بَندِه شُدِه باز به مِفتاحِ تو، هم تو نجاتِ بشری یا حسین، نادیِ صبر وظفری یا حسین، هرچه بگوئیم از آن برتری، راه نشانی و خودت سَروَری، ناجیِ هرغریقِ ناباوَری، ساحلِ آرامِ خداباوری، بَرسَرِمان باز محمد بخوان، باز سخن هایِ علی بازخوان، زینبِ خود را تو به فریاد خوان، پَیامِ جاوید به آزادگان، بین که حسین مظهرِ آزادگی ست، بَندِگیِ خالصِ دلدادگی ست، گوشه یِ چشمش به هرخاکِ پاست، مَثنویِ اوست فقط رَهگُشاست، کاش بِگَردَند، همه خویش را، تا که بیابَند زِ پَس پیش را، واژِه یِ اِعجاز که پِیدا نَشُد،، آنچه که می خواست سُوِیدا، نَشُد،! هَر قَلَمی عاجِز از این ماجَراست،! نُکته همین، کُلِّ زَمین کربلاست،،! قَلبِ فوادی، حسینی حسین،،(ع) روحِ حَیاتی، حسینی حسین،،(ع)❤️ 📝فواد (از مخاطبان کانال)